نقد فیلم برج تاریک
برج تاریک – Dark Tower
کارگردان: نیکولای آرسل – Nikolaj Arcel
بازیگران: ادریس البا، متیو مککانهی، کاترین وینیک، جکی ارل هیلی، فران کرانتس، تام تیلور
سال: ۲۰۱۷
به گزارش پایگاه خبری “ججین“ به نقل از نقد روز ، «مرد سیاه پوش از مسیر بیایان می گریزد و تفنگدار به دنبال او است.» با این سطر آغازین عالی، فکر مشغولی عمیقی در ملیون ها خوانندهی مجموعه رمان های استفان کینگ ایجاد میشود. مجموعه رمانی که با نام برج تاریک شناخته می شوند. جلد اول این مجموعه با عنوان تفنگدار نسخه تقریباً کم حجمی بود از یک رمان فانتزی/علمیتخیلی فوقالعاده است. اثری که از تخیلی بزرگ در آغاز و ساخت دنیایی بهره گرفته است، دنیایی که میتواند به غنای دنیاهای ساخته شده توسط جرج آر. آر. مارتین و جی. آر. آر. تالکین هم برسد. چند نسخه اول این مجموعه از بهترین آثار کینگ هستند.(این مجموعه هفت جلد و همراه با یک مجموعه کمیک هستند، البته چهار جلد اول پیش من جایگاه ویژه تری دارند). این مواردی که ذکر کردم تنها برای بیان میزان شکست و ناکامی این فیلم است. فیلمی بر اساس اثر هفت جلدی و طویل برج تاریک. این اثر فیلمی با درجه کیفی متوسط نیست، گرچه بسیار به این فیلم ها شباهت دارد، اما در اصل فرصتی از دست رفته برای تحقق بخشیدن به انتظاری است که آن سطر آغازین در ۳۵ سال پیش با خود داشت.
با گرفتن تعداد زیادی برداشت دوباره از سکانس ها و شایعات مبنی بر ضعیف بودن نمایش های آزمایشی فیلم، به نظر میرسید که این کار یکی از شکست های بزرگ ۲۰۱۷ باشد. رو راست بگویم، تا حدی دوست داشتم این اتفاق هم بیافتد. و اینگونه هم شد. این فیلم بیشتر از اینکه ناخوشایند یا عذاب آور باشد فراموش شدنی است، از آن دسته فیلم هاست که گاه و بیگاه با یاد آوری این که می توانست چقدر بهتر کار شود، نمک روی زخمتان می پاشد. البته معمولاً در حین پخش فیلم این مساله کمرنگشده و نادیده گرفته می شود. بازیگران دو نقش اصلی فیلم، ادریس البا و متیو مککانهی نقش اصلی شان را بسیار عالی بازی می کنند، تا حدی که میخواهید آنها را بردارید و در فیلمی بهتر قرارشان دهید، به فیلمی که به نظر نیاید در بین دو راهی گیر کرده باشد، دوراهی بین راضی کردن طرفداران پرو پا قرص دنباله رمان های کینگ یا جلب رضایت مخاطبان سینمایی که هیچ گاه اسم رولاند و والتر را نشنیده اند. این فیلم که تلاش کرده هر دو مسیر را بپیماید در نهایت به هیچ کدام از این اهداف هم نرسیده است.
مشکلات خیلی زود شروع می شوند. احتمالا فکر می کنید که ساختن شخصیت رولاند، شخصیت اصلی کتاب اول، و هم چنین نقش اصلی فیلم اول، رضایت افراد زیادی را در پی نخواهد داشت. هالیوود درگیر داستانهایی از نوجوانان است که در آنها نوجوانان در می یابند رؤیاهای پریشان و رازهای نهان شان درواقع همان کلیدهای رستگاری جهان هستند. اینجا به جای داستان اصلی رولاند(که در سریالی تلویزیونی هم باز هم با بازی البا روایت خواهد شد) در این فیلم قهرمان داستان مان جیک چمبرز (با بازی تام تیلور) است، شخصیتی اساسی و اصلی در کتابها که در اینجا به عنوان نوجوانی نیویورکی و حوصله سر بر، باز سازی شده است که فاقد جنبه های اساسی از شخصیتی واقعی است.همچون تقریباً هر شخص دیگری در فیلم، او هم تنها یک وسیله است، وسیله ای برای پیش بردن و نمایش فیلمی با مدت زمانی تعیین شده.
اینجا با نسخه فیلمی از جیک روبه رو هستیم، کسی که اساساً شبیه بچهای است که کتاب داستان بی پایان را میخواند و دائماً در تلاش است برای مخاطب توضیح دهد که چه اتفاقی می افتد. جیک هم از رولاند تفنگدار(البا) و هم مرد سیاه پوش(مککانهی) تصوری پیامبرگونه دارد. او همچنین تصور و شکلی از برجی بزرگ را هم در ذهن دارد، که بعداً میفهمیم این برج تعادل جهان را نگه داشته است. والتر میخواهد این برج را تخریب کند، و میداند کودکی هست که قدرت کمک به او را دارد.. این کودک جیک است، کسی که نشان میدهد دارای همان قدرتی است که جوانک فیلم درخشش به کارگردانی استنلی کوبریک داشت. او میتواند ذهن دیگران را بخواند، قدرت های دیگری هم دارد که والتر برای تخریب برج استفاده می کند. فیلم برج تاریک سرشار است از اشاره هایی به دیگر آثار استفان کینگ، همچون قسمتی که رولاند به دنبال راه خروجی می گردد و به پشت پوستری نگاه می اندازد(رستگاری از شائوشنگ) و عدد ۱۴۰۸ که روی دروازه ای نوشته شده است. چیزی از دروازه ها گفتم؟ از این مساله دور شدم.بررسی دروازه ها در این فیلم کار بس سادهای است.
رولاند، والتر و نهایتاً جیک از طریق این دروازه ها بین جهان های مختلف در رفت و آمد اند. مدتی قبل از یکی شدن رولاند و جیک، جیک از دوست جدید مسلحش می پرسد که میخواهد به او در حفظ برج کمک کند یا اینکه تنها در فکر انتقام گرفتن از مرد سیاه پوش است؟ چند شخصیت معدود دیگر هم در اطراف این بخش از روایت داستان در رفت و آمد اند، اما اساساً این فیلمی است است دارای سه شخصیت.
دو شخصیت از آنها واقعاً به خوبی شخصیت پردازی شده اند. البا کشش و جذبه زیادی به شخصیت رولاند میبخشد که با این شخصیت تناسب بسیار خوبی دارد، ترکیبی است از مردی که به تسخیر ارواح گذشته خودش در آمده و کسی که به مسیری کشیده میشود که آنچه درست است را انجام دهد تا انتقامش را بگیرد. مککانهی رگه هایی از یک بازی اغراق آمیز ارائه می دهد، آنقدر در نقشش غرق شده است که به وضوح می توان دید چقدر میتوانست تاثیر مثبتی در فیلم داشته باشد اگر متن و فکر بهتری در پس پروژه قرار داشت.
در کل برج تاریک فیلمی بیمایه و بی روح است. فیلمی که هیچ گاه به طور کامل درک نکرده میخواهد چه باشد. بدتر از هرچیز، عامل تخریب فیلم ناشی از گزارشاتی بود از تصویربرداری های مجدد و اعمال ویرایش های مربوط به زمان نمایشهای آزمایشی فیلم. صحنه ای در فیلم هست با حضور هیولایی در یک خانه که که همین طور تمام می شود، بسیاری از مواد و مصالح برداشت پایانی، جیکی را به تصویر می کشد که به نسبت آغاز فیلم بسیار به بلوغ نزدیکتر است. با شوخی های عجیب موجود، نظر میآید میخواسته اند تا جایی که امکان دارد مخاطبان بیشتری را جذب کنند. ممکن است برخی افراد کارهای عوام گرایانه استفان کینگ را مورد نقد قرار دهند، اما این مساله نمی تواند در مورد رمان برج تاریک اعمال شود. این کتابها دارای تصور و خیال بودند که جهان هایی را به خوبی می ساختند.از تصور و تخیل هایی بزرگ برای پرداختن به مضامینی بی پایان استفاده می کردند. فیلم برج تاریک آن قدر محتاطانه کار شده و از ریسک کردن دوری کرده که بزرگترین گناهش این است که این فیلم چیزی است که آن کتابها هیچگاه نبودند: فراموش شدنی .
برچسب ها :برج تاریک ، ججین ، سینما ، فیلم ، فیلم،برج تاریک،ججین
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰