سلام اکبر خوشکوش بهحجاریان
او در پاسخ به این سوال که «برای چه اطلاعاتی شدید؟ آیا به کار امنیتی علاقه داشتید؟»، میگوید: «علاقه به کار اطلاعاتی نداشتم، اما واقعیت این است که با بچههای مجاهدین انقلاب نشستم و خطرات پیش روی انقلاب را تحلیل کردیم.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، مطهره شفیعی: از نازیآباد تا پارک وی و بالاتر از آن راه زیادی است، اما با مترو میتوان کمی زودتر از جنوبیترین نقطه شهر به این مناطق رسید. هر اندازه در بوق عدم بیان تفاوتها میان دو نقطه پایتخت دمیده شود، اما در عالم واقعیت نمیتوان ساکنان این دو بخش را از بسیاری جهات شبیه یکدیگر نامید. البته ناگفته نماند از لحاظ شخصیتی، نهتنها در دو نقطه دور تهران از یکدیگر، بلکه در سراسر ایران مردمی شریف و باایمان زندگی میکنند و تردیدی در این موضوع نیست، اما تفاوتها را باید در فرهنگ و کنشهای رفتاری جستوجو کرد و در زندگی نازیآبادیها پس از سالها دوری از محله قدیمی !
کمیتهچی سابق؛ اصلاحطلب امروز
در میان سیاستمداران نازیآبادی بیش از همه میتوان اصلاحطلبان را یافت. شاید برای برخی عجیب باشد، چرا که مخالفان این جریان سیاسی سالهاست چنین القا میکنند که اصلاحطلبان از درد طبقه محروم جامعه بیخبر هستند و در نقاط مرفه شهر زندگی میکنند، اما واقعیت چنین نیست. معروفترین نازیآبادی سعید حجاریان است که سابقه طولانی زندگی در این بخش شهر را دارد. حجاریان تعریف کرده بود که مادرش هم در اوایل انقلاب در کمیته نازیآباد بازجو بوده است. یکی از ویژگیهای ساکنان نازیآباد در دهههای گذشته صداقت آنها بوده است، چنان که حجاریان هیچگاه سعی نکرده که چهرهای از خود روایت کند که در آن مبرا از هر اشتباهی بوده است و از سویی سبقه فعالیتهای خود را هم پنهان نمیکند؛ مثلا یکی از نشریات از او پرسیده بود که «برخی بچههای چپ و غیرمذهبی نازیآباد میگویند که شما و بچههایتان در کمیتههای نازیآباد برخوردهای تندی با آنها مثلا در مدارس داشتید؛ میرفتید و آنها را شناسایی میکردید و برخورد میکردید؛ حتی با خشونت. درست است؟» و حجاریان پاسخ داده بود که :«نه، شاید درکمیته ارتش برخوردهایی داشتیم، اما در کمیته نازیآباد یادم نمیآید که برخوردهای تندی بوده باشد. اگر موردی هست بهصورت مشخص بیایند و ادعا کنند. در نازیآباد من مرجع بودم و در کمیته نازیآباد مردم مسائلشان را به من ارجاع میدادند. اسلحه دست مردم زیاد بود و شروع کردند به انتقامگیری و دعوا؛ کلانتری نبود و کار ما شده بود راست و ریست کردن امور مردم.» حجاریان هرچند میداند برخی اظهارات در برداشتها و ذهنیتها نسبت به او تغییراتی ایجاد میکند، اما ابایی از گفتن حقیقت ندارد. او در پاسخ به این سوال که «برای چه اطلاعاتی شدید؟ آیا به کار امنیتی علاقه داشتید؟»، میگوید: «علاقه به کار اطلاعاتی نداشتم، اما واقعیت این است که با بچههای مجاهدین انقلاب نشستم و خطرات پیش روی انقلاب را تحلیل کردیم. گفتیم اگر انقلاب ضربه بخورد، از کجا میخورد؟ کودتا؛ جای کودتا کجاست؟ ستاد ارتش؛ کجای ستاد مهمتر است؟ رکن ۲ ارتش؛ باید پروندهها را میخواندیم که ببینیم چه کسی احتمال دارد کودتاچی باشد و کودتاچیها را پیدا کنیم. کار اطلاعاتی ما برای حفاظت از انقلاب بود. اول انقلاب هر کسی یک جا رفته بود، کسانی دنبال پول و پله بودند، رفتند سراغ کاخها، عدهای عشق اسلحه داشتند رفتند سراغ پادگانها و ژ-۳ بلند کردند. یک عده دنبال پرونده بودند، ریختند به ساواک که ردپای خودشان را پاک کنند؛ مثل تودهایها و حجتیهایها. بچههای مجاهدین انقلاب هم با همان تحلیلی که گفتم، جمع شدند و به اداره دوم ارتش رفتند.» سالهاست حجاریان از نازیآباد به منطقه دیگری رفته است، اما هنوز دلش با آن منطقه است و چندی پیش برای مردم این منطقه نامه نوشت. حجاریان اصلاحطلبی است که وفاداریاش را از ابتدا با حضور درکمیته و پس از آن به روشهای دیگر به اثبات رسانده است.
اکبر خوشکوش این روزها چه میکند؟
شخص معروف دیگر نازیآباد که زمان زیادی است از آن محل اسبابکشی کرده، اکبر خوشکوش است. تا چند سال پیش شایعات درباره خوشکوش آن اندازه زیاد بود که نه میشد او را اصلاحطلب نامید و نه مخالف اصلاحات، چون ردی از خود به جا نگذاشته بود. همانند حجاریان اطلاعاتی بوده و خودش چنین روایت میکند: «من قبل از پیروزی انقلاب با حاج داوود کریمی همکاری میکردم. در گروه ایشان فعالیت زیرزمینی میکردیم و به پخش اعلامیه در محله نازیآباد و شهر ری و… اقدام میکردم. بعد از پیروزی انقلاب کمیتهها تشکلیل شد و من به کمیته پیوستم. آن موقع در کمیتهها آقای حجاریان بود، برادران سمیعخانی بودند، برادران فتوحی بودند، برادران کریمی بودند.» شخصیت مرموزی دارد که هنوز هم بهرغم اینکه اطلاعاتی از او موجود است، اما باز هم نمیتوان ادعا کرد شناخت کاملی از او وجود دارد. خودش میگوید: «از اول انقلاب به اصلاحات وابستگی دارم. همه ما برای اصلاح جامعه انقلاب کردیم. بنده سیاسی هستم، اما سیاسی با صداقت؛ من هیچگونه وابستگی به هیچ گروه و سازمانی ندارم.» یکی از موضوعاتی که در اطراف او وجود داشت، شایعه نقش داشتن در قتلهای زنجیرهای بود. البته خودش این ادعا را بارها تکذیب کرده و گفته: «من در قتلهای زنجیرهای شرکت نداشتهام، بلکه مسئولیتی برای پیگیری برای یافتن کسانی که این کار را کرده بودند، داشتم. چون من در همان معاونت مسئولیت داشتهام.» صداقت نازیآبادی مانع نمیشود از سعید امامی یاد نکند و میگوید: «در سال۶۳ که وزارت اطلاعات تاسیس شد، به وزارت اطلاعات آمدم و به قسمت بررسیهای خارجی وزارت اطلاعات رفتم و تا دهه هفتاد من در قسمت بررسیهای خارجی وزارت اطلاعات بودم. در دهه هفتاد که سعید امامی معاون امنیت وزارت اطلاعات شد، من مشاور ایشان در امور خارجی شدم.» بنابراین با توجه به اظهارات خوشکوش میتوان چنین نتیجه گرفت که اکبر خوشکوش بیش از حجاریان تمایل به تقویت روابط گذشته دارد.
این روزهای نازیآبادیها
آن روزها گذشته است و اکنون نمیتوان تمایزی میان حجاریان و اکبر خوشکوش در برخی موضوعات قائل شد؛ هر دو فعالیتهای سیاسی خود را دارند و تنها تفاوت خوشکوش با حجاریان در نقابی است که از چهره او برداشته شده است. اصلاحطلبان هم رابطه خوبی با خوشکوش دارند، چرا که دروغ بودن بسیاری از شایعات درباره او به اثبات رسیده و خوشکوش هم با رفتارهایش توانسته اعتمادها را جلب کند. این روزها هر دو چهره نازیآبادی راضی از آنچه در محل قدیمی کردند، به آینده میاندیشند.
telegram.me/jajinnews
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰