سفرنامه ناصرخسرو
در این نوشته تلاش شده است متن کامل سفرنامه ناصرخسرو در بخش های مختلف ارایه شود.
پایگاه خبری “ججین”
سفرنامه ناصر خسرو بخش ۷
ابوالعلای معری
در ان شهر مردی بود که او را ابوالعلای معری می گفتند . نابینا بود . و رییس شهر او بود . نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگزاران فراوان . و خود ، همه شهر او را چون بندگان بودند . و خود طریق زهد پیش گرفته بود .
گلیمی پوشیده و در خانه نشسته و نیم من نان جوین را تبه کرده که جز ان هیچ نخورد . و من این معنی شدیم که در سرای باز نهاده و نواب و ملازمان او کار شهر می سازند مگر به کلیات که رجوعی به او کنند .
و وی نعمت خویش از هیچ کس دریغ ندارد ، و خود صائم الدهر و قائم اللیل باشد وبه هیچ شغل دنیا مشغول نشود . و این مرد در شعر و ادب به درجه ای است که افاضل شام و مغرب و عراق مقرند که در این عصر کسی به پایه او نبوده و نیست . و کتابی ساخته ، ان را الفصول و الغایات نام نهاده و سخنها اورده است مرموز ، و مثلها به الفاظ فصیح و عجیب ، که مردم بر ان واقف نمی شوند مگر بعضی اندک ، و ان کسی نیز که بر وی خواند .
چنانکه او را تهمت کردند که تو این کتاب را به معارضه قران کرده ای . و پیوسته زیادت از دویست کس از اطراف امده باشند و نزد وی ادب و شعر خوانند . و شنیدم که او را زیادت از صد هزار بیت شعر باشد .
کسی از وی پرسید که ایزد تبارک و تعالی ، این همه مال و نعمت تو را داده است ، چه سبب باشد که مردم را می دهی و خویشتن نمی خوری ؟ جواب داد که ” مرا بیش از این نیست که می خورم ” . و چون من انجا رسیدم این مرد هنوز در حیات بود .
حماه
پانزدهم رجب سنه ثمان و اربعماعه (۴۳۸) از انجا به کویمات شدیم . و از انجا به شهر حما شدیم . شهری خوش ، ابادان ، بر لب اب عاصی . و این اب را از ان سبب عاصی گویند که به جانب روم می رود . یعنی چون از بلاد اسلام به بلاد کفر می رود عاصی است . و براین اب دولابهای بسیار ساخته اند .
به راه ساحل
پس از انجا راه دور می شود : یکی به جانب ساحل و ان غربی شام است ، و یکی جنوبی به دمشق می رود . ما به راه ساحل رفتیم . در کوه چشمه ای دیدم که گفتند : هر سال چون نیمه شعبان بگذرد ، اب جاری شود از انجا ، و سه روز روان باشد ، و بعد از سه روز یک قطره نیاید تا سال دیگر .
مردم بسیا انجا به زیارت روند و تقرب جویند به خداوند ، سبحانه و تعالی ؛ و عمارات و حوضها ساخته اند انجا . چون از انجا بگذشتم به صحرایی رسیدیم که همه نرگس بود شکفته ، چنانکه تمامت ان صحرا سپید می نمود از بسیاری نرگس ها .
عرقه
از انجا برفتیم ، به شهری رسیدیم که ان را عرقه می گفتند . چون از عرقه دو فرسنگ بگذشتیم به لب دریا رسیدیم . و بر ساحل دریا ، روی از سکوی جنوب ، چون پنج فرسنگ برفتیم به شهر طرابلس رسیدیم .
و از حلب تا طرابلس چهل فرسنگ بود ، بدین راه که ما رفتیم . روز شنبه پنجم شعبان انجا رسیدیم . حوالی شهر ، همه کشاورزی و بساتین و اشجار بود . و نیشکر بسیار بود . و درختان نارنج و ترنج و موز و لیمو و خرما ، وشیره نیشکر در ان وقت می گرفتند .
معنی اسم ها و کلمات به کار رفته در بالا
حما یا حماه = شهری است باستانی در سوریه نزدیک حمص وحلب بر ساحل نهرالعاصی. در ۷۲۰ق م جزء امپراتوری اشور شد و بعد ضمیمه ایران گشت و سپس به دست اسکندر افتاد . از اثار مهمش مسجد جامع ان است .
عرقه = قریه ای در لبنان ، در ۲۴ کیلومتری مشرق طرابلس ، در دامنه کوه ، وتا دریا حدود یک میل فاصله دارد .
ادامه دارد…
منبع : کتاب سفرنامه ناصرخسرو به کوشش دکتر نادر وزین پور – چاپ پنجم در سال ۱۳۶۲
بخش ششم را در اینجا بخوانید
برچسب ها :امد ، ججین ، حلب ، خوی ، دیاربکر ، سفرنامه ناصرخسرو ، مرند ، مرو ، میافارقین ، نادر وزین پور ، ناصرخسرو ، ناصرخسرو قبادیانی ، وان ، وسطان ، کتاب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰