به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، اصلا اگر چند روزی «حمید معصومی نژاد» برایمان گزارشی از رم نفرستد ته دلمان دعا میکنیم دوباره اتفاقی در ایتالیا بیفتد تا باز هم گزارشهایی با صدای خاص او ببینیم و بشنویم! خبرنگاری در خارج از کشور فقط به رم، ایتالیا و کشورهای اروپایی ختم نمیشود. گاهی یک خبرنگار مثل «حسن شمشادی» باید لباس جنگی بپوشد و زیر توپ، گلوله و آتش جنگ گزارشی از سوریه تهیه کند و گاهی هم ممکن است خبرنگاری مثل «محسن خزایی» در همین معرکه به شهادت برسد.
در پرونده امروز زندگی سلام میخواهیم نگاهی داشته باشیم به فعالیت چند خبرنگار معروف ایرانی در خارج از کشور که چهره هایی شناخته شده هستند یا خبرنگارانی که همین الان در خارج از کشور وظیفه پوشش اخبار را بر عهده دارند. برای نوشتن این پرونده تلاش کردهایم با تعدادی از آنها گفت وگوهای کوتاهی داشته باشیم تا از سختیها و شیرینیهای زندگی و کار خبرنگاری در یک کشور غریب به صورت واضحتر و دقیقتری برایمان بگویند. با ما همراه باشید.
خبرنگاران خارج نشین در گفت وگو با زندگی سلام از دردسرهای کارشان می گویند
مجید اخوان- استانبول ترکیه؛ برنده کودتا
عکس: وحید بیات
حدود یک سال پیش بود که «مجید اخوان» خبرنگار صدا و سیما در ترکیه کاری کرد که تا چند روز همه رسانههای جهان را انگشت بر دهان نگه داشت. تیرماه ۹۵ و با آغاز کودتای ترکیه بود که اخوان در حالی که نه محافظی او را همراهی میکرد و نه تصویربرداری و در شرایطی که بیشتر خبرگزاریهای مطرح تنها به پخش تصاویر دوربینهای مدار بسته اکتفا کرده بودند به نزدیکترین محل درگیری ها میآمد و به صورت مستقیم اخبار داغ و لحظهای ترکیه را پوشش می داد. همین موضوع باعث شد خیلی از رسانههای مطرح او را برنده کودتای چند ساعته ترکیه بنامند. اخوان که در زمان نوشتن این پرونده به مشهد سفر کرده بود با حضور در تحریریه «زندگی سلام» میگوید: «قبل از اینکه به ترکیه اعزام شوم اول قرار بود به انگلیس و بعدا به آلمان یا روسیه منتقل شوم.
اما در نهایت تصمیم بر این شد که به ترکیه بروم.» اخوان ادامه میدهد: «از آنجا که ترکیه یک کشور مسلمان است و قرابتهای فرهنگی، مذهبی و تاریخی زیادی با ایران دارد من و خانوادهام آنچنان مشکلی از این نظر احساس نمیکنیم. اما به هرحال دوری از وطن، خانواده، شرایط نامناسب اقتصادی در ترکیه و تبعیضهایی که به واسطه خبرنگار ایران بودن وجود دارد باعث میشود زندگی در یک کشور غریب سختی های خودش را داشته باشد.» اخوان ادامه میدهد: «از آنجا که صبح تا شب مشغول کار هستم اصلا احساس تنهایی نمیکنم. برخلاف تصور عدهای که فکر میکنند خبرنگارانی که در کشورهای دیگر اقامت دارند دایم خوش میگذرانند و گهگاهی هم گزارش هایی از کشور مقصد به ایران میفرستند ما باید دایم مشغول رصد اخبار باشیم. شاید باورتان نشود اما در مدت سه سال و نیم که در ترکیه هستم هنوز همراه با خانواده و برای تفریح و گردش به استانبول نرفتهام. چون همه ما خبرنگاران خارج نشین بیشتر از اینکه مشغول تهیه گزارش باشیم، مشغول رصد اخبار هستیم.»
امیر شجاعی- برلین؛ خبرنگار اتفاقی
شجاعی ۱۳ سال است کار خبرنگاری انجام می دهد. خودش به «زندگی سلام» می گوید: «یک روز از کنار دفتر صدا وسیما رد میشدم که دستم را کشیدند داخل صدا وسیما و به عنوان خبرنگار مشغول به کار شدم!» او از همان ابتدا در گروههای سیاسی تحریریه خبرگزاری صدا وسیما مشغول به کار میشود. در این باره به ما میگوید: «بعد از چند سال فعالیت به عنوان خبرنگار به طور اتفاقی سر از آلمان درآوردم. البته از چند سال قبل قرار بر ماموریت به آلمان بود اما به دلایلی این ماموریت عقب افتاد.» او ادامه میدهد: «سه ماه اول در آلمان را در هتل گذراندیم چون پیدا کردن خانه در آلمان به خصوص در یکی دو سال اخیر به یک کابوس بزرگ تبدیل شده است.
راستش را بخواهید اگر بگویم این جا آسمانش هم رنگ آسمان کشور خودمان است دروغ گفتم! چون اینجا همیشه آسمان ابری است به طوری که دیگر دل آدم آفتاب میخواهد! من فکر میکنم آسمان اینجا را طوری تنظیم کردهاند که ابر میآید و چند دقیقه ملایم درختان را آب میدهد و می رود و هر روز به همین منوال میگذرد. از اختلاف ساعت هم برایتان بگویم. این جا گاهی یک ساعت و نیم عقب تریم و چند روزی هم سه ساعت و نیم و بقیه ایام سال هم دو ساعت و نیم عقبتر از مردم ایران زندگی میکنیم. گاهی اتفاق افتاده که از ایران با ما تماس میگیرند و صحبت میکنند اما ما زیر لحاف هستیم!»
سمیرا منتظری- مصر؛ یک خبرنگار خانه دار
سمیرا منتظری خبرنگار رسمی صدا و سیما نیست و به عنوان خبرنگار آزاد فعالیت میکند. او در گفت و گو با «زندگی سلام» میگوید: «از آن جا که همسرم مصری است اولین بار در سال ۲۰۰۸ به این کشور آمدم. بعد از آمدن به مصر در اخبار میدیدم گزارشهای صدا وسیمای ایران توسط خبرنگاران عرب انجام میشود و به همین دلیل به فکر افتادم که دنبال کار خبرنگاری را بگیرم. بنابراین کلاسهای آموزشی خبرنگاری را در مصر گذراندم و به سختی توانستم با سازمان صدا وسیما در ایران ارتباط بگیرم و بعد از مدتی به عنوان خبرنگار فعالیتم را شروع کردم.» منتظری معتقد است: «زندگی ایرانیها در مصر راحت است. چون زندگی و فرهنگ مصریها شباهت زیادی به ایرانیها دارد. مثلا مصریها در بهار روزی به نام «شم النسیم» دارند که همان سیزده بدر ماست.
مصریها در این روز به گردش می روند و ماهی نمک سود شده میخورند و ما هم در روز اول بهار، در عید نوروز ماهی پلو می خوریم و… البته تفاوتهایی هم در فرهنگ دو کشور وجود دارد اما من فکر میکنم شباهت های فرهنگ دو کشور بیشتر از تفاوتهای آن است.» منتظری ادامه می دهد: «از آن جا که میان مصر و ایران رابطه رسمی و دیپلماتیک وجود ندارد کار کردن در این جا خیلی سخت شده. چون مجوز کار داده نمیشود و ما مجبوریم برای تهیه گزارش از طریق یک شرکت مصری کارمان را پیگیری کنیم و همیشه به عنوان یک خبرنگار خارجی هم زیر ذره بین باشیم.» خانم خبرنگار ادامه میدهد: «با این همه سختی، از آن جا که خبرنگار رسمی نیستم حقوق ثابت ندارم. راستش را بخواهید چند وقتی است که مصر آرام است و خبرهای زیادی برای تهیه گزارش نیست. برای همین هم دریافتی زیادی ندارم. اما به جز خبرنگاری کارهای دیگری انجام میدهم. خانه داری و بچه داری مهم ترین کارهایم است اما در کنار این ها در خانه قلاب بافی میکنم و اصلا با همین چیزها خودم را سرگرم میکنم. گاهی فکر میکنم بیشتر از این که یک خبرنگار باشم، یک خانهدار هستم. شاید هم خبرنگار خانه دار!»
حسن شمشادی-سوریه و عراق؛ خبرنگار بحران
«حسن شمشادی» را با عناوینی مثل خبرنگار بحران یا جنگ میشناسند. او قبل از اینکه به سوریه برود، زمان اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۸۳ به کشور همسایهمان رفت و حدود چهار سال در این کشور به عنوان خبرنگار فعالیت داشت و مدتی بعد از آن هم به سوریه رفت. اما چند وقتی از رفتنش به سوریه نگذشته بود که آتش حوادث تروریستی در این کشور افروخته شد. شمشادی که بعد از چهار سال و نیم فعالیت رسانهای در سوریه اکنون در ایران آخرین روزهای عمر خبرنگاریاش را سپری میکند در گفت وگو با زندگی سلام میگوید: «اینکه خبرنگار ایران باشی به معنای این است که در بیشتر موارد کارت سختتر از دیگران است. مخصوصا اگر در کشوری ساکن باشی که رابطه دولت یا مردم آن کشور با دولت و ملت ما تیره باشد که در این صورت کار به مراتب سختتر خواهد بود.
قبل از جنگ همانطور که مردم کشورمان بدون دغدغه و نگرانی برای زیارت در سوریه تردد داشتند من هم در آنجا مشکلی احساس نمیکردم. اما بعد از شروع جنگ از آنجا که ایران از حکومت این کشور که مورد حمایت اکثریت مردم هم بود دفاع میکرد، عده کمی از سوری ها در برابر ایرانیها، چه نظامی بودند، چه مسافر و چه خبرنگار واکنش نشان میدادند که این کار را کمی سخت میکرد. اما در حالت کلی برای هر خبرنگار سختیهای کار به همین چیزها ختم نمیشود. واضح است که خبرنگاران برای رادیو و تلوزیون یک کشور کار میکنند و طبیعتا در هرکشوری هم خطوط قرمزی وجود دارد که ممکن است این خط قرمزها در کشور دیگر اصلا اهمیتی نداشته باشد. این خط قرمزها می تواند خطوط قرمز سیاسی باشد تا خطوط قرمز فرهنگی و مذهبی. علاوه بر این ها، تفاوت زمان در دو کشور اول و مقصد خبرنگار در بعضی شرایط کار را سخت میکند. همه خبرنگاران با این که ظاهرا ساعت و زمان مشخصی برای انجام وظیفه دارند باید همیشه آنلاین باشند و بتوانند بعد از هر اتفاقی بلافاصله خبرش را پوشش دهند. این تفاوت زمان گاهی کار را سخت و طاقت فرسا میکند.»
حمید معصومی نژاد – رم ایتالیا؛ یک خبرنگار سلبریتی
«حمید معصومی نژاد» نزدیک به ۳۰ سال است که در ایتالیا زندگی میکند و اگرچه سالهای کمی در ایران حضور داشته، اما هواداران زیادی در کشورمان دارد. او در سال ۶۸ قصد داشت برای ادامه تحصیل به آمریکا برود اما به خاطر مشکل روادید به اجبار به ایتالیا می رود. ماجرای خبرنگار شدن معصومی نژاد بر میگردد به دوران دفاع مقدس. روزهایی، در گیر و دار جنگ معصومی نژاد دوربین به دست می گرفت و از صحنه ها و وقایع دست اول جنگ تصاویر و عکس های ناب تهیه می کرد. «معصومی نژاد» در تمام عمر خبرنگاریاش در ایتالیا یک تفاوت بزرگ با خبرنگاران دیگر دارد.
او انفرادی کار میکند. یک دوربین و یک میکروفن، تمام چیزهایی هستند که معصومی نژاد را در تهیه یک گزارش همراهی میکنند. او کنار دوربین میایستد و میکروفن را به سمت مصاحبه شونده میگیرد و پرسشهایش را با او مطرح میکند. اگر هم تک پایهای داشته باشد، با یک دست دوربین را میگیرد و با یک دست هم میکروفن را، در عین حال هم با مانیتور هوای کادرِ دوربین را دارد. معصومی نژاد صرفا یک خبرنگار نیست و اصلا کار اصلی او چیز دیگری است. او و همسرش هردو کارمند نمایندگی شرکت هواپیمایی ایران (هما) در ایتالیا هستند و آقای خبرنگار در کنار کار اصلیاش وظیفه خبرنگاری کشورمان را هم بر عهده دارد. معصومی نژاد به هیچ عنوان رابطه رسمی استخدامی با سازمان صدا وسیما ندارد. اما در این شرایط هم سختی زیادی را برای پوشش خبری صدا و سیمای کشورمان تحمل کرده است. نظارت های بیش از حد در کارهایش و بازداشتهای مکرر بخشی از همین سختیهاست.
کامران نجف زاده – نیویورک؛ یک خبرنگار اخراجی
«کامران نجف زاده» که اکنون در دفتر سازمان صدا و سیما در نیویورک مشغول به کار است قبلا در کشورهایی مانند عراق، مصر، لیبی، فرانسه و چند کشور دیگر فعالیت رسانهای انجام داده است. او سال ۸۸ به عنوان خبرنگار واحد مرکزی خبر به پاریس رفت اما حدود یک سال بعد به اتهام تهیه و انتشار گزارشهایی علیه منافع ملی فرانسه از این کشور اخراج شد. نجف زاده مدتی بعد و در حدود دو سال پیش به آمریکا رفت و از آنجا که به عنوان خبرنگار سازمان ملل فعالیت دارد و نه خبرنگار آمریکا نمیتواند از محدوده ۲۵ مایلی یا ۴۰ کیلومتری سازمان ملل خارج شود. نجف زاده خبرنگار سیدو است. یعنی علاوه بر اینکه نمیتواند از محدوده مشخص شده سازمان ملل خارج شود به صورت یک بار ورود در خاک آمریکا کار میکند. در تمام سالهایی که صداوسیما در نیویورک نمایندگی دارد فقط ابراهیم شکوری توانسته روادید چند بار ورود بگیرد و با خانوادهاش سه بار به تهران آمده و بازگشته است.
محمد دلاوری – بلژیک؛ خبرنگار اروپایی
محمد دلاوری را شاید بیشتر از این که با بلژیک و گزارشهای خارجیاش بشناسیم با «صرفا جهت اطلاع» می شناسیم. اما دلاوری به مدت دو سال و نیم در بروکسل به عنوان خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما فعالیت رسانهای انجام داده است. دلاوری کارش را با روزنامه کیهان شروع میکند، به صدا و سیما میرود و مدتی هم در بلژیک وظیفه پوشش اخبار را بر عهده گرفت. او بعد از برگشتنش به ایران از دنیای خبرنگاری خداحافظی کرد و فقط در یکی دو برنامه اجرای آنها را برعهده میگیرد. دلاوری قبل از اعزام به بلژیک در ماموریتهای موقت زیادی به خیلی از کشورهای جهان سفر کرده، اما سفرش به لبنان، عراق و بلژیک طولانیترین ماموریتهای خبرنگاری او در خارج از کشور بوده است. مثلا دلاوری تنها به مدت دو سال و نیم در بروکسل، پایتخت بلژیک زندگی و کار کرده و تمام خاطراتش درباره زندگی در بروکسل و به طور کلی در اروپا را در کتاب« ۹۷۶ روز در اروپا» نوشته است.
خاطراتی که در قسمتهایی از آن به سختیها و آسانیهای خبرنگاری در بلژیک پرداخته است. اگر دوست دارید بدانید نگاه مردم بلژیک به ایرانیها چگونه است؟ دلاوری در بخشی از کتاب پاسخ میدهد: «برای این مردم فرقی نمیکند چه میپوشی که هستی و چه شغلی داری! با هرمدلی که تو را ببینند در روش و منششان تغییراتی ایجاد نمیشود…» اما اگر بخواهید بدانید خبرنگار ایران بودن چه تاثیری در کار دلاوری داشته است؟ او در بخش دیگری از کتابش آورده: «مانع دیگر در پیدا کردن خانه، ایرانی بودن من بود. بلژیکیها معروف اند به ترسو بودن تا جایی که یک بار وقتی جست وجوهای ما برای یافتن خانه داشت به نتیجه میرسید مالک در آخرین لحظه پشیمان شد! حس ششم میگفت طرف وقتی فهمید من ایرانی و خبرنگار هستم ناگهان شاخکهایش تکان خورد که چرا سری را که درد نمیکند دستمال ببندد..!» این یعنی بلژیکیها به رنگ پوست و ملیت آدمها کاری ندارند اما در مقابل از این بابت که رسانههایشان تا حد زیادی از ایران و ایرانیها بد میگویند بعضی از آن ها در برابر ایرانیها محتاطتر هستند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰