رئیس دولت اصلاحات جایگزینی ندارد
جریان اصلاحات در یکی از بزنگاههای مهم تاریخی خود قرار گرفته است. بزنگاهی که میتواند چشمانداز آینده این جریان را سفید یا سیاه تصویر کند. امروز جریان اصلاحات با این سوال جدی مواجه شده که آیا فعالیتهای این جریان باید معطوف به کسب قدرت باشد یا میتوان در بیرون از ساحت قدرت هم تاثیرگذار بود.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” به نقل از خبرگزاری ایرنا، روزنامه آرمان ملی در گفت و گو با محمدرضا تاجیک، تئوریسین جریان اصلاحات، آورده است: چهرههای اصلاحطلب نیز با نقد به درون، فضا را برای تصمیمگیری در اینباره سنگین و مبهم کردهاند. نقدهایی که در برخی اوقات شبیه چنگزدن به صورت اصلاحات و خودزنی است و بیش از آنکه راهکاری ارائه کند زمخت، صقیل و آزاردهنده شده است. اینکه امروز اصلاحطلبی بهمعنای تاریخی آن و نه اصلاحطلبی امروز در کجای تاریخ قرار گرفته و چه فردایی پیشرو دارد به یک سوال کلیدی برای این جریان تبدیل شده است. به همین دلیل نیز برخی به دنبال شرط گذاشتن هستند و برخی از هماکنون اعلام میکنند دیگر حاضر نیستند زلف جریان اصلاحطلبی را به جریانی دیگر گره بزنند. این وضعیت جریان اصلاحات را در یک برزخ تصمیمگیری بزرگ قرار داده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این مسائل «آرمان ملی» با دکتر محمدرضا تاجیک تئوریسین جریان اصلاحات گفتوگو کرده که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
انتقادات اصلاحطلبان نسبت به رویکرد جریان اصلاحات نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. آیا این انتقادات براساس دغدغه و نگرانی نسبت به آینده جریان اصلاحات مطرح میشود و یا نوعی خودزنی است که هیچ آلترناتیوی ارائه نمیکند؟
مشکل اینجاست که ما ادب و آداب «نقد» را نمیدانیم. به همین دلیل نقدی که مطرح میکنیم در قالب «نق»، تخریب و عبور خود را نشان میدهد. نقد بهمعنای اصیل آن بهمعنای چیزی کاهیدن نیست، بلکه چیزی افزودن است. در نقد ابعاد یک موضوع که مغفول مانده آشکار میشود. با این وجود در فرهنگ سیاسی ما نقد یک معنای تخریبی و سلبی پیدا کرده است. امروز نقد در جامعه ما به یک عادتواره عامیانه تبدیل شده که کسانی که از آن استفاده میکنند بهواسطه آن تشخص پیدا میکنند. چنین افرادی فریاد میزنند «من نیز هستم» و «تشخیص میدهم». اینگونه افراد با نقد بر جریانی که فروغ و شکوفایی خود را از دست داده مرزکشی خود را نشان میدهند. به همین دلیل نیز من نام این را هرچه بگذارم نقد نخواهم گذاشت. نکته دیگر اینکه نقدی که امروز درباره جریان اصلاحطلبی مطرح میشود متن و بطن جریان اصلاحطلبی را زیر سایه سنگین «پاککن» خویش قرار داده است. این نقد به کلیت جریان اصلاحطلبی خدشه وارد میکند و زیباییهای قضیه را نمیبیند. از سوی دیگر نوعی خلط زمخت و خشن در این نقد نهفته است. این خلط نیز بین کنشگران جریان اصلاحات و خود جریان اصلاحطلبی وجود دارد. امروز کسانی که کنش آنها جریان اصلاحات را با نوعی بحران حیثیتی و مقبولیت و مشروعیت مواجه کرده، سویههای نقد خود را متوجه کلیت جریان اصلاحطلبی کرده و از این نقد ریسمانی ساختهاند تا از چاهی که خود و جریان اصلاحطلبی را در آن انداختهاند بیرون بیایند. اینجاست که ما باید این خلط تاریخی را بر دامن آفتاب بیفکنیم و آن را آشکار کنیم. چهبسا در پشت این خلط تاریخی کسانی به فکر نجات خود هستند که جریان اصلاحطلبی را به وضعیت امروز رساندهاند. امروز نعش اصلاحطلبی روی دستان ماست. کسانی که این نعش را روی دست ما گذاشتهاند باید مورد نقد جدی قرار بگیرند. همین افراد امروز معرکهگردان فضای نقد جریان اصلاحات شدهاند تا خودشان از این نقد مصون بمانند. به همین دلیل نباید چنین اجازهای به این افراد بدهیم.
شما در اظهارات خود از کلماتی مانند «پاککن»، «عبور» و «تاکتیک» استفاده میکنید. چرا معتقدید نقد اصلاحات زیر سایه پاککن قرار گرفته و برخی افراد با تاکتیکی که در پشت پرده دارند به دنبال عبور از اصلاحطلبی هستند؟
گاهی نقد نه به حیثیت نقد صورت میگیرد، بلکه نوعی کنش تاکتیکی و راه برونرفت است. در این زمان نقد بهواسطه بازتولید هویتی و شخصیتی افراد صورت میگیرد. در اینجا نقد بهواسطه حیثیت درونی خود مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد و بهجای اصلاح، یک کنش اصلاحی است که صورتی بر صورتها و خوانشی بر خوانشهای متن میافزاید. چنین تاکتیکی در دستور کار کسانی قرار گرفته که جریان شاداب و فربه اصلاحطلبی را در بازی زمخت قدرت خلاصه کردند. این افراد برای رسیدن به قدرت از سرمایه تاریخی جریان اصلاحات به صورت ابزاری استفاده کردند. امروز که جریان اصلاحات دچار بحران مقبولیت شده این عده ساز جدایی سردادهاند. این یک جفا و خیانت تاریخی است که توسط برخی بهاصطلاح اصلاحطلب علیه جریان اصلاحات صورت میگیرد. به همین دلیل باید به پشت پرده این فعالیتها نگاه کرد که با چه هدفی چنین رویکردی در دستور کار قرار گرفته است. برخی با این نقد خود پاککنی ساختهاند تا زشتیها خود را پاک کنند. امروز این افراد همه لایههای جریان اصلاحطلبی را زیر سایه پاککن خود قرار دادهاند و سطربهسطر و ورقبهورق متن اصلاحطلبی را پاک میکنند. روی ورقهای پاککرده نیز دیکته و انشای دیگری مینویسند؛ دیکته و انشایی که هرچه باشد اصلاحطلبی نیست. چهبسا با آن دیکته و آن خطی که مینویسند بتوانند همچنان در بازی قدرت حضور داشته باشند. این عده به دنبال این هستند که روی دوش دیگران قرار بگیرد و با ترفندهایی مانند ائتلاف بتوانند حرکت بعدی خود را به سمت بازی در زمین قدرت تببین کنند. به همین دلیل باید احساس خطر کرد. از کسانی باید احساس خطر کرد که از اصلاحطلبی تنها صورتک آن را برچهره دارند. کسانی که از اصلاحطلبی تنها صورتکی از آن بر چهره دارند، دیکتاتورهای خشنی هستند که تنها اراده معطوف به قدرت و منفعت دارند. به همین دلیل نیز به هر حشیشی متوسل میشوند و هر هزینه و سرمایه تاریخی جامعه را در راستای رسیدن به قدرت مورد استفاده قرار میدهند.
آیا این عده در پشت پرده به رهبری جریان اصلاحات فکر میکنند؟
ارادهای وجود دارد که در کالبد جریان اصلاحطلبی بخزد و آن را به شکل دیگری ظاهر کند. این اراده به دنبال تحول گفتمان، سامان تشکیلاتی، رهبری و تاکتیکها و استراتژیهای جریان اصلاحات برای حضور در قدرت است. هدف نیز تصویر ماکروفیزیک قدرت و ماکروسیاست است. دلیل اصلی این رویکرد نیز به اهداف خرد شبهحزبی بازمیگردد. بنده حتی نمیتوانم نام آن را حزب بگذارم بلکه معتقدم شبهحزبی است. شبهحزب و گروهی که جز بازی قدرت چیز دیگری نمیداند. حیات و ممات این افراد در قدرت تعریف میشود. اگر در درون قدرت حضور داشته باشند حیات دارند و اگر در بیرون از قدرت قرار داشته باشند احتضارشان فرامیرسد. بسیاری از کسانی که خود را ناقد جریان اصلاحطلبی معرفی میکنند مانند ماهیانی هستند که اگر بیرون از دریای قدرت قرار بگیرند میمیرند. این افراد فاقد این توانایی هستند که در قاعده و هرم جامعه تغییر و تحول ایجاد کنند. به همین دلیل نیز تصویر خود را بر در و دیوار قدرت چسباندهاند و تلاش میکنند این تصویرها پایین کشیده نشود و در ساحت قدرت تصویر آنها همواره نصب شده باشد.
آیا جریان اصلاحات از آغاز تا به امروز دارای ساختار رهبری بوده است؟
جریان اصلاحات از آغاز به شکل یک حزب بروز و ظهور نداشته است. جریان اصلاحات یک جریان پلورالیستی و قبیلهسبک بود. یک سوپرمارکت ایدهها و نظریهها بود. اگرچه پس از مدتی برخی تلاش کردند آن را در قالب تنگ احزاب خلاصه کنند و خود را بهعنوان نمود جریان اصلاحات معرفی کنند. با این وجود جریان اصلاحات، جریانی سیال و در حال صیرورت و نقد دائمی خود، قدرت و سیاست بوده است. این جریان امکان ایستادن در یکجا و قرارگرفتن در یک قاب و قالب را ندارد. همواره قابشکنی و قالبشکنی میکند و فربهتر از آن است که آن را یک فضای خاص قرار داد. چنین جریانی که به تعبیر بدیو در جریان «شدن» و صیرورت، خود را تعریف میکند دارای رهبری خودجوش است. یعنی رهبری چنین جریانی براساس یک فرایند انتخابی و انتصابی شکل نگرفته است. به صورت خودجوش آحاد این جریان روی فرد یا افرادی متمرکز میشوند. این افراد نیز در قامت رهبران این جریان ظهور پیدا میکنند. این بهمعنای این نیست که در خود این رهبران ارادهای برای رهبری وجود داشته باشد. رئیس دولت اصلاحات در هیچجا خود را مدعی یا رهبرجریان اصلاحات معرفی نکردهاند. با این وجود به دلیل کاریزما و مقبولیتی که ایشان در بین اصلاحطلبان داشتهاند بهعنوان رهبر جریان اصلاحات مطرح شدهاند. در شرایط کنونی نیز نمیتوان آلترناتیوی برای ایشان متصور بود. رئیس دولت اصلاحات از یک فرد خارج است و یک سرمایه تاریخی به شمار میرود. ایشان تجلی یک گفتمان و یک جریان است که به صورت تاریخی شکل گرفته است. این مساله تنها در مورد ایشان صادق است و درباره دیگران وجود ندارد. به همین دلیل نیز بنده معتقدم جریان اصلاحطلبی در فضای سوبژکتیو و ذهنینی آحاد جامعه دارای رهبری بوده و هست. این رهبری نیز به اندازهای دارای مقبولیت است که ایجاد هرگونه آلترناتیو برای ایشان تنها یک کنش معطوف به قدرت خواهد بود.
برچسب ها :ائتلاف اصولگرایان ، اصلاح طلبان ، اصولگرایان ، انتخابات ، ججین ، جریان اصلاحات
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰