خاطرات ناصرالدین شاه از بارش برف سنگین در تهران
تمام روی درختها پر برف بود، کاجها همه خوابیده بود، باز هم به شدت برف میبارید از برف و سنگ نمیشد اسب دواند، هوا مه شد و برف ریزه پُر زوری آمد، برگشتم، یک ساعت به غروب مانده وارد اندرون شدم.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، روز پنج شنبه هفده جمادی الاول سال ۱۳۰۷ ه.ق، دیشب سه ساعت به دسته مانده برف گرفته بود، چنان برفی آمده بود که تمام دنیا سفید شده است.
تمام روی درختها پر برف بود، کاجها همه خوابیده بود، باز هم به شدت برف میبارید، یک برف هم که بامها را پارو کردند پریروز آمده بود، امّا این برف امروز خیلی زیاد تر بود، خبر گفتم نهار را قابلمه بکشند سوار بشویم، رخت پوشیدم، چکمه پوشیده چتر گرفته رفتم بیرون دیوانخانه، آنجا هر که بود، تمام سروها، کاجها زیر برف رفته بودند، دادم باغبان ها و غیره تکان دادند، گفتم نهار را زود قابلمه کشیده ببرند دوشان تپه، سوار کالسکه شده راندیم، شهر، کوچه، بامها، صحرا همه سفید بود تا رسیدیم بالای کوه رفتم اطاق نهار خوردم، از برف و سنگ نمیشد اسب دواند، هوا مه شد و برف ریزه پُر زوری آمد، برگشتم ، یک ساعت به غروب مانده وارد اندرون شدم، حاجی سرور خواجه ها هنوز قرق داشته و برف پاک می کردند، تمام فراش از دست و نفس افتاده بودند، صد تومان انعام دادم ، رفتند که فردا آمده بقیه برف ها را پاک کنند. شب هوا صاف است و بسیار سرد و یخ بسته است.
پی نوشت: به نقل از روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار در سفر سوم فرنگ ، کتاب سوم ، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران ، به کوشش دکتر محمد اسماعیل رضوانی ، فاطمه قاضیها ، ۱۳۷۳ ، صص ۲۰۶، ۲۰۷، ۲۰۸
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰