تأملی بر سیره اخلاقی خاتمالأنبیاء(ص) / کردار رحیمانه؛ رفتار کریمانه
تساهل و گفتوگو، منطق پیامبر(ص) در مواجهه با «دیگری» است
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، برای بررسی منطق مواجهه پیامبر اکرم(ص) با «دیگری»؛ چه زمانی که در مکه از قدرت دور بودند و چه آن زمان که در مدینه در مرکز قدرت، نظام سیاسی را پایهریزی میکردند، نیاز دارد که ابتدا جایگاه پیامبر اکرم(ص) را تعریف کنیم و بر این اساس، رفتارشان با مخالفان و مردم را مورد بازخوانی قرار دهیم.
تاریخ با حضرت محمد(ص) به مثابه پیامبری مواجه است که رفتار ایشان از دل تعالیم اسلامی برخاسته است و میکوشد تا مردم را از جهل رها کند.
ایشان، جاهلیت را بهعنوان امری مذموم تلقی میکند و مردم را به علم، آگاهی و معرفت سوق میدهد. پیامبر اکرم(ص) عزم کرده است که نگاه مردم را از زمین به آسمان برگرداند؛ به تعبیری، نگاه مردم را از ماده و جهان ناسوت به معنا و معنویت و جهان لاهوت تغییر دهد.
از طرف دیگر، تاریخ، با حضرت محمد(ص) بهعنوان پیامبری مواجه است که در جامعه قبیلهای عرب، تمدن جدیدی را پیریزی کرده است. این تمدن جدید بر اساس مساوات، برابری، اعتدال، عدالت، کرامت و معنویت بنا شده است. تاریخ، با حضرت محمد(ص) به مثابه شخصیتی مواجه است که بر اساس روایت معروف ایشان که میفرماید «إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق؛ من تنها برای تکمیل فضایل اخلاقی مبعوث شدهام» ارتقای کمال اخلاقی انسانها را هدف قرار میدهد.
و از طرفی، پیامبر اسلام(ص) در روایات به مانند پدر برای مردم معرفی شده است «یکون لهم کالوالد الرحیم» و بدیهی است که باید دلسوز و خیرخواه مردم باشد. پیامبر اکرم(ص) کسی را طرد نمیکند بلکه هدفش، هدایت و راهنمایی مردم به سوی سعادت است. با توجه به آیات قرآن، این رویکرد حضرت محمد(ص) به جذب حداکثری مردم و طرد حداقلی آنان میانجامد. ایشان به جای اینکه به حذف فیزیکی مخالفان بیندیشند، به معرفتافزایی نجات آنان از جهل، عنایت دارند. بر این مبنا، حتی با مخالفان خود هم با اخلاق و کرامت رفتار کرده و سعی میکنند آنان را به اسلام و معارف آن جذب کنند.
پیامبر اسلام(ص) حتی در اوج قدرت، وقتی در جایگاه نبرد و مقابله هستند، همچون زمانی که شهر مکه را فتح میکنند، خانه بزرگترین دشمن خود را مأمن و پناهگاه قرار میدهند و میفرمایند که هرکس به آنجا پناه برد در امان است. هنگام فتح مکه برخی از اصحاب از انتقام سخن میگویند اما پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «امروز روز رحمت است، روز انتقام نیست. همه شمایی که در جنگ اسیر شدید، آزاد هستید و اسلام شما را میپذیرد.»
به اعتبار این آیات و روایات باید گفت، مواجهه پیامبر اکرم(ص) با «دیگری» از جنس آگاهیبخشی و کرامتبخشی است. بنابراین پیامبر اکرم(ص) با این ویژگیها و خصوصیات نمیتواند همت خویش را بر جنگ یا قدرت نظامی مصروف داشته باشد چراکه اساساً منطق و معجزه ایشان از جنس اخلاق و «گفتوگو» است. منطق پیامبر(ص) و معجزه ایشان قرآن است که دربردارنده عقلانیت و منطق است. از این رو، عمده کسانی که به دین پیامبر(ص) ایمان آوردند، آنانی نیستند که در جنگها از ایشان شکست خوردند بلکه کسانی هستند که معجزه پیامبر(ص) را شنیدند و دل در گرو آن نهادند و اخلاق او را پسندیده یافتند و جذب ایشان شدند. به تعبیر قرآن «فَبِما رَحْمَه مِنَالله لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک؛ به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند» مردم به خاطر منطق فطری دین اسلام و رفتار اخلاقی پیامبر(ص) به سوی ایشان متمایل شده و به ایشان و اسلام ایمان آوردند.
در این راستا، ذکر دو نکته ضرورت دارد؛ نخست آنکه، معرفت پیامبر(ص) در حوزه رفتار، منطق اعتدال است و با «دیگری»، برخوردی منصفانه و به دور از افراط و تفریط دارند.
اما در موضع اندیشه، موضع ایشان، موضعی الهی و مبتنی بر آموزههای دینی و فطری است و طبیعتاً مردم را هم به همین سمت سوق میدهند.
در بحث از مواجهه پیامبر(ص) با «دیگری»، باید «دیگری» را به دستههای مختلف تقسیم کرد؛ ایشان، از یک طرف با دشمنانی مواجه هستند که شمشیر در دست گرفته و به کشور اسلامی حمله میکنند؛ طبیعی است که حمله با شمشیر را نمیتوان با گفتوگو پاسخ داد؛ به تعبیری، هر رفتاری مستلزم عکسالعمل مناسب خود است. از این رو، محمد رئوف و رحیم(ص) جنگها را با جنگ پاسخ گفتند البته قبل جنگ، بر دعوت به اسلام، صلح و گفتوگو تأکید دارند و بر اساس روایات، ایشان هرگز با هیچ قومی نجنگید مگر اینکه قبل از جنگ، آنان را به اسلام فرا خواند. بنابراین طبق سنت و سیره محمد امین(ص) در اسلام باید قبل از جنگ، دشمنان را به اسلام دعوت کرد و پس از آگاهیبخشی مناسب، در شرایطی که جنگ ناگزیر باشد، جنگید.
تاریخ نشان نمیدهد که پیامبر(ص) هیچ جنگی را انجام داده باشند مگر اینکه در مرحله قبل تهدیدی نسبت به کشور اسلامی صورت گرفته باشد و پیامبر اکرم(ص) برای رفع تهدید، جنگ را انجام داده باشد. طبیعتاً پیامبر(ص) در مواجهه با دیگرانی که منطقی جز جنگ ندارند، با منطق خود آنان با ایشان مواجه میشود و از کشور اسلامی دفاع میکند.
دسته دیگر از این «دیگری»هایی که پیامبر(ص) با آنان مواجه میشوند تودههای مردم هستند. برخورد خاتمالنبیین(ص) با توده مردم از سر کرامت و رحمت است و پیامبر(ص) با آنان از سر منطق و گفتوگو و با منش رحیمانه وارد شده و منطق خود را عرضه میکند.
اما بخشی از این «دیگری»، مخالفان نظام اسلام و پیامبر(ص) هستند که خود، به چند دسته تقسیم میشوند؛ یک سری مخالفان اندیشه اسلام هستند همچون مسیحیان نجران که با پیامبر(ص) مناظره کردند، حرفها زده و شنیده شد و منطق معلوم شد اما در نهایت آنان نپذیرفتند. با اینکه آنان در شهر مدینه بودند و پیامبر(ص) میتوانست از قدرت خود استفاده کند اما در نهایت به منطق مباهله توسل کردند و بزرگان اسلام؛ حضرت امیرالمومنین(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را آوردند و از مسیحیان نجران خواستند تا با بزرگان اسلام مباهله کنند. اما مسیحیان نجران تحت تأثیر عظمت و جایگاه اهلبیت(ع) قرار گرفتند و پشیمان شدند و مباهله نکردند و به منطق و اخلاق پیامبر(ص) تسلیم شدند؛ هرچند مسلمان نشدند، اما با پرداخت جزیه موافقت کردند تا کنار مسلمانان و ذیل دولت اسلامی زندگی کنند.
گروه دیگری که پیامبر اکرم(ص) با آنان مواجه بود گروهی از مخالفانش بودند که در شهر مدینه سکونت داشتند مثل یهودیان، پیامبر وقتی وارد شهر مدینه میشوند با همه آنان قرارداد و تعهد دوجانبه حمایتآمیز میبندند که همه در مشکلات، یکدیگر را حمایت کنند. اما بعد از اینکه یهودیان مدینه، نقض پیمان کردند، پیامبر(ص) با آنان از آن جهت که در پی توطئه بودند و میخواستند اسلام را به خیال باطل خود از بین ببرند، مقابله کردند. این در حالی است که پیامبر(ص) هیچگاه عهد و پیمان خود را زیر پا نگذاشتند و طبیعتاً به عهد و پیمان منعقد شده با آنان نیز وفادار بودند.
اما گروه دیگری هم در مدینه بودند مثل منافقین که با پیامبر(ص) مواجهه مستقیم نداشتند بلکه در باطن با پیامبر(ص) مخالفت میکردند. این در حالی است که پیامبر(ص) هیچگاه در مواجهه با آنان رفتار خشونتآمیز به خرج نداد حتی وقتی عبدالله بن أبی در جنگ بدر بسیاری از افراد را از پیامبر(ص) جدا میکند، وقتی در مرحله اول، جنگ با شکست مواجه میشود، مردم به عبدالله بن أبی حمله میکنند اما پیامبر(ص) مانع از حمله به او میشود و در واقع منطق پیامبر(ص) در مواجهه با این دسته هم، باز همان منطق گفتوگو و مدارا است.
اگر این گونه نبود و منطق پیامبر(ص) به جای گفتوگو و مدارا، سلاح و خشونتورزی میبود، نمیتوانست اینچنین اطرافیانش را از موافق و مخالف تحتتأثیر قرار دهد. اگر ایشان با منطق انصاف و عدالت رفتار نمیکرد، طبیعتاً نه امروز بلکه در آن زمان هم از اسلام چیزی باقی نمیماند. اینکه پیامبر(ص) اسوه حسنه است و اینکه الگوی مطلوب برای همه زمانها است از این جهت است که پیامبر(ص) توانست با مخالف و موافق رفتار منصفانه، اخلاقی وکریمانه داشته باشد و تا حد ممکن آنان را به سوی معارف اسلام جذب کند.
از این رو، نحوه مواجهه پیامبر(ص) با «دیگری» رفتاری بیبدیل است و میتوان از آن بهعنوان یک الگو، تقلید کرد، ترویج داد، تبیین کرد و در نظامهای سیاسی رایج توسعه داد. امروز ما نیاز داریم که با توسل به سیره اخلاقی پیامبر اکرم(ص) و با الگو قرار دادن منش ایشان در مواجهه با مخالفانش، منطق گفتوگو، مدارا، عقلانیت، مصلحت و همنشینی کنار هم را ترویج کنیم. ایام تولد رسول الله(ص) بهانهای است برای اینکه اندیشمندان اسلامی و حتی غیرمسلمان، با بازخوانی این سیره و سنت، این منش اخلاقی را در زندگی فردی، اجتماعی و حکومتی، نهادینه کنند و بهعنوان منطق مواجهه با «دیگری» تبیین کنند.
دکتر سید سجاد ایزدهی
عضو هیأت علمی پژوهشگاه
فرهنگ و اندیشه اسلامی
برچسب ها :ججین ، حضرت محمد ص ، سیره اخلاقی خاتمالأنبیاء(ص)
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰