بیهودهگویی؛ عوامل، آثار و راههای درمان آن
در مطلب حاضر رذیلت اخلاقی بیهودهگویی از دیدگاه شرع و اخلاق مورد بررسی قرار گرفته و عوامل پیدایش و آثار و پیامدهای آن و نیز راههای درمان این خصلت نکوهیده تبیین شده است.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، در مطلب حاضر رذیلت اخلاقی بیهودهگویی از دیدگاه شرع و اخلاق مورد بررسی قرار گرفته و عوامل پیدایش و آثار و پیامدهای آن و نیز راههای درمان این خصلت نکوهیده تبیین شده است.
***
شایسته نیست انسان سرمایه عمر را با سخنان بیهوده و بىفایده از بین ببرد و باید بکوشد تا از هر لحظه عمر گرانبهایش بهرهمند شود و سرمایه زندگانى را به سادگى از دست ندهد. باید از آنچه مدت کوتاهى در اختیارش گذاشته شده، بیشترین استفاده را برده، براى آخرت خود زاد و توشهاى فراهم آورد؛ بنابراین سخن بیهوده، حتى براى یک لحظه هم هدر دادن سرمایه است.
بیهودهگویى از آفاتى است که بیشتر انسانها به آن مبتلایند و به سبب آن، به وادى آفات دیگر زبان، کشیده میشوند؛ پس باید در رفع آن کوشید و راه را بر گناهان زبان بست.
تعریف بیهودهگویى
مقصود از بیهوده گویى، به زبان آوردن سخنى است که فایده مجاز و مشروع دنیایى یا آخرتى، مادى یا معنوى و عقلایى یا شرعى نداشته باشد. سخن گفتن از آنچه براى گوینده بهرهاى ندارد، بیهودهگویى است که از آن به شهوت کلام نیز تعبیر شده است؛ البته بىفایده بودن سخن براى گوینده، به معناى بىارزش بودن آن براى همگان نیست. چه بسا سخنانى که براى برخى بىفایده و براى دیگران سودمند و مفید است؛ از این رو مفید بودن را میتوان امرى نسبى به شمار آورد؛ اگرچه ممکن است برخى سخنان، براى همگان بىفایده باشد.
اقسام بیهودهگویى
الف: سخن گفتن درباره موضوع بىفایده
گاه انسان از موضوعى سخن میگوید که هیچ فایده اى براى او ندارد؛ اگر چه ممکن است همان موضوع، براى برخى مفید باشد؛ در این حال، سخن او از اقسام کلام بى فایده یا بیهودهگویى به شمار میرود؛ مانند سخن گفتن از رنگ چشم و موى دیگران که براى بیشتر افراد بىفایده، ولى براى برخى از مراکز اطلاعاتى، مفید است.
ب: سخن اضافى (فضول کلام)
سخن بیش از اندازه لازم و کافى – اگرچه درباره موضوعى سودمند هم باشد-، از اقسام کلام بىفایده به شمار میرود؛ البته روشن است که مقصود از آن، توضیح یا تکرارى که جهت درک بهتر ارائه میشود نیست؛ زیرا به چنین تکرارى نیاز بوده از آن استفاده میشود.
ج: سخن نابجا
سخن کافى و به اندازه درباره موضوع سودمند و مفید، اگر بیرون از جایگاه مناسبش گفته شود، از اقسام کلام بى فایده شمرده میشود. نابجایى سخن، گاه از عدم تناسب سخن با مخاطب پدید میآید؛ ماننده اقامه برهانهاى غامض و دشوار براى عوام و گاه از نبود تناسب زمانى، مکانى و…مخاطب حاصل میشود؛ مانند سخن گفتن با افرادى که از فرط خستگى، توان گوش سپردن به سخنان گوینده را ندارند.
پرسش بىفایده را هم میتوان از اقسام کلام بیهوده به شمار آورد که در این قسم نیز گاه از امرى بىفایده پرسیده میشود؛ مانند آن شخص که پس از کلام امیرمؤمنان على(ع): سلونى قبل ان تفقدونى؛ از من بپرسید پیش از آنکه مرا در میان خود نیابید، از تعداد موهاى سر و صورت خویش پرسید و گاه از کسى میپرسد که به پاسخ گفتن قدرت یا رغبت ندارد.
همه اینها افزون بر اینکه وقت پرسشکننده را از بین میبرد، وقت پاسخدهنده را نیز هدر میدهد و او را به زحمت میاندازد. این در صورتى است که آفتى متوجه آن دو نشود و طرح پرسش براى اظهار فضل، فخرفروشى و تحقیر طرف مقابل نباشد؛ وگرنه افزون بر نابودى عمر، انسان را به وادى گناه نیز میکشاند و بىمقدار میکند. براى پاسخ دهنده نیز ممکن است پیامد زشتى را به همراه داشته باشد؛ براى نمونه؛ آنگاه که روزهدارى را ناآگاهانه به خوردن و آشامیدن فرا میخوانند و او میپرهیزد، از او میپرسند: «روزه هستى؟» با این پرسش، چند مشکل براى پاسخدهنده پدید میآید. اگر بگوید روزه نیستم، دروغ گفته است.
اگر بگوید روزه هستم، از پاداش عبادت پنهانى او کاسته شده است. اگر پاسخ مثبت دهد و از این پاسخ، انگیزه لذت و غرور داشته باشد، به ورطه «ریا» افتاده و اگر پاسخ ندهد، به پرسشکننده توهین کرده است . همچنین اگر از شخصى چیزى بپرسد که او نمیخواهد در آن مورد پاسخى دهد و دوست دارد مسئله از دید پرسشکننده یا دیگران پنهان بماند، در اینجا پرسشکننده نه تنها وقت پربار خود را هدر داده، بلکه وقت طرف مقابل خود را نیز گرفته و تباه کرده است بدون اینکه نتیجه خاصى از گفتار خود گرفته باشد. به این ترتیب، پرسش بىفایده، از بدترین نوع کلام بىفایده است.
نکوهش بیهودهگویى از دید شرع
نهاد پاک آدمى، از زیان و کاستى نفرت داشته، انسان را از هر امر زیانبارى باز میدارد. از سویى عمر، سرمایه اصلى بشر است که به تندى سپرى میشود و راهى براى بازگشت آن نیست. با توجه با این دو نکته، خرد آدمی، به ناپسندى گفتار بیهوده حکم کرده، گزافهگو را سزاوار نکوهش میداند. شریعت هم با صحه نهادن بر حکم عقل، انسان را از این کار بازمیدارد. روایات موجود در این زمینه، اهمیت پرهیز از سخن بیهوده را نمایان میسازد. رسول خدا(صلىالله علیه و آله و سلم) در حدیث طولانى معراج میفرماید: (دیدم ) که دوزخ، هفت در داشت و بر هر درى سه جمله نوشته شده بود. بر در پنجم نوشته بودند:…و لا تکثر منطقک فیما لا یعنیک فتسقط من رحمهًْالله …؛ و در آنچه بیهوده است، بسیار سخن نگو که از رحمت خدا ساقط میشوى.
در جاى دیگرى میفرماید: من حسن اسلام المرء ترکه ما لا یعنیه؛ از خوبى اسلام آدمى است که آنچه را به کارش نمیآید، ترک کند.
روایت بروشنى ستایش پیامبر(ص) از ترک این رفتار را مینمایاند، چرا که آن را از جمله نیکىها و محاسن اعتقاد شخص مسلمان شمرده است.
همچنین به ابوذر غفارى(ره) فرمود: الا اعلمک بعمل خفیف على البدن، ثقیل فى المیزان؟ قلت: بلى یا رسولالله. قال: هو الصمت و حسن الخلق و ترک ما لا یعنیک؛ آیا عملى آسان و سبک براى بدن، و سنگین و پربها در میزان اعمال به تو بیاموزم؟ عرض کردم: آرى، اى رسول خدا.حضرت فرمود: خاموشى و خوشخلقى و ترک کار بیهوده.
حضرت در این عبارت بر اهمیت و سنگینى اعمال در آخرت اشاره داشته، بر ترک سخن بیهوده تایید میفرماید. در جاى دیگر نیز میفرماید: من راى موضع کلامه من عمله قل کلامه الا فیما یعنیه؛ هر کس کلام خود را جزیى از عمل خویش بداند، سخن او کم میشود، مگر در مواردى که براى او فایده دارد.
امام على(ع) یکى از صفات مؤمنان را دورى از سخن بىفایده برمیشمرد و از گزافهگویان اظهار شگفتى میکند: عجبت لمن یتکلم بما لا ینفعه فى دنیاه و لا یکتب له اجره فى اخراه؛ در شگفتم از کسى که سخنى میگوید که در دنیا سودى ندارد و در آخرت اجرى نخواهد داشت.
سخن اضافى – اگرچه درباره امرى مفید هم باشد – نکوهیده است؛ زیرا اضافه آن بیهوده است و فایدهاى به بار نمیآورد. رسول خدا میفرماید: طوبى لمن امسک الفضل من لسانه و انفق الفضل من ماله؛ خوشا به حال کسى که زیادى کلامش را نگاه دارد و زیادى مالش را انفاق کند.
در سخنى از امیرمؤمنان على(ع) نیز آمده است: شر ما شغل به المرء وقته الفضول؛ بدترین چیزى که آدمى وقت خود را به آن سرگرم میکند، کارهاى زیادى است (که شامل سخن زیادى هم میشود.)
روزى امیرمؤمنان على(ع) از کنار مردى که فراوان سخن میگفت، عبور کرد، ایستاد و خطاب به وى فرمود: یا هذا انک تملى على حافظیک کتابا الى ربک فتکلم بما یعنیک ودع ما لا یعنیک؛ اى (مرد!) همانا تو (با این گفتارت) نامهاى را به سوى پروردگارت نزد دو فرشته نگاهبانت، پر میکنى [= گفتار بیهوده تو نوشته میشود]؛ پس، از آنچه مفید است، سخن بگو و چیز بیهوده را رها کن.
سخن نابجا هم، اگرچه درباره موضوعى مفید باشد، نکوهیده است؛ زیرا افزون بر آنکه فایدهاى ندارد، چه بسا کاستى شخص گوینده را نیز در پى داشته است.
سیدالشهدا حضرت حسین(ع) به ابن عباس فرمود:یا ابن عباس لا تتکلمن بما لا یعنیک فاننى اخاف علیک الوزر و لا تتکلمن بما یعنیک حتى ترى له موضعا فرب متکلم قد تکلم بحق فعیب؛ اى فرزند عباس ! هرگز از آن چه بىفایده است، سخن مگو؛ چرا که من از وزر براى تو میترسم و هرگز از آنچه مفید است، سخن نگو تا هنگامى که جایگاهى مناسب براى سخنت ببینى. چه بسا گویندهاى که به حق سخن گوید (اما در جایگاه نامناسبش)؛ پس بر او عیب گرفته میشود.
امام صادق(ع) نیز در گفتارى مانند همین میفرماید:… ودع کثیرا من الکلام فیما یعنیک حتى تجد له موضعا قرب متکلم بحق فى غیر موضعه فعنت؛ … و بسیارى از سخنان مفید را ترک کن تا براى آنها جایگاهى مناسب بیابى. چه بسا گوینده بحقى که در جایگاه نامناسب سخن میگوید و در سختى قرار گرفته، نابود میشود.
پرسش بىفایده هم امرى نکوهیده است؛ چنانکه یکى از اصحاب امام صادق(ع) نقل میکند نزد امام بودیم که آسمان رعدى زد.
حضرت فرمود: سبحان من یسبح له الرعد بحمده والملائکه من خیفته فقال له ابو بصیر جعلت فداک ان للرعد کلاما فقال: یا ابا محمد سل عما یعنیک ودع ما لا یعنیک؛ پاک و منزه است کسى که رعد به ستایش او، و فرشتگان از ترس او تسبیح میگویند. ابوبصیر عرض کرد: فداى تو شوم، آیا رعد هم سخن میگوید؛ امام فرمود: اى ابا محمد! از چیزى که به کارت میآید بپرس و آنچه را به کارت نیاید، رها کن.
ریشههاى بیهودهگویى
عوامل ذیل، انسان را به وادى بیهودهگویى میکشاند:
الف: کنجکاوى بیجا
اشتیاق به دانستن چیزى که براى شخص سودى ندارد یا کاوش در مسائل غیر مفید، از عوامل مهم بیهودهگویى است، البته این نباید با مسأله کسب دانش و فهمیدن امور مفید و نیکو، اشتباه شود. مقصود از این عامل، حرص به دانستن چیزهایى است که فقط سرگرمکننده ولى بىفایدهاند؛ مانند دانستن تعداد آجرهاى خانه فلان شخص، یا پرسش از تعداد موهاى سر خود.
ب: علاقه فراوان و صمیمیت
شدت علاقه به دیگرى، موجب پیدایش میل فراوان به سخن گفتن با او میشود که این میتواند انسان را به بیهودهگویى و پرگویى وا دارد. فرد، در این حال آنقدر سرگرم سخن گفتن است که به مفید بودن یا نبودن گفتارش توجه ندارد.
ج: وقت گذرانى
گاه گوینده به اشتباه گمان میکند که وقت اضافى دارد و با سخن گفتن میتواند این وقت را پر کند؛ براى همین به سخن گفتن درباره هر چیزى پرداخته، وقت خویش را هدر میدهد.
د: حب جاه (جلب توجه)
سخن گفتن گاه براى جاى گرفتن در دل دیگران است که در این حال، فرد با سخن گفتن میکوشد توجه دیگران را به خود جلب کند تا مردم به ارتباط با او تمایل نشان دهند.
پیامدهاى زشت بیهودهگویى
الف: تباه شدن عمر
کمترین زیان کلام بیهوده براى شخص متکلم، تباه شدن عمر او است که بزرگترین سرمایه زندگى او شمرده میشود. آنچه انسان در این جهان به دست میآورد، به سبب عمر او است. انسان میتواند از این بخش زندگانى، براى جهان آخرت خود توشه بردارد و البته با گفتن سخنان بیهوده که هیچ فایده دنیایى و آخرتى ندارد، این فرصت از بین میرود. اگر زمانى را که صرف سخنان بیهوده میکند، به سکوت بگذراند و در سکوتش هم به یاد حق باشد، گنجینه اى بزرگ براى آخرت خویش ذخیره کرده است. افزون بر این، انرژى خود را نیز نگاه داشته است.
ب: حقارت در اجتماع
کلام بىفایده و اضافى، سبب کاستى مقام گوینده میشود؛ زیرا هر سخنى به صورت معمول مخاطبى دارد و مخاطب با شنیدن سخنان بىارزش از گوینده، ارج و منزلت پیش از شنیدن را براى او باور نخواهد داشت.
ج: درخواست پوزش
یکى دیگر از آثار زشت بیهودهگویى، این است که چه بسا سخنى بر زبان آورد یا برخوردى کند که از آن پشیمان شود و به ناچار از مخاطب عذر بخواهد؛ حال آنکه در روایات آمده است: (مؤمن وارد کلامى نمیشود یا کارى نمیکند که پس از آن عذر بخواهد.)
د: زمینهسازى گناهان زبان
سخن بیهوده، زمینه ورود انسان به وادى گناهان زبان را فراهم میسازد؛ زیرا بیهودهگویى، از شهوت کلام سرچشمه میگیرد و این اشتها به سخن گفتن، خطرهایى چون غیبت، دروغ، فرو رفتن در باطل و … را در پى دارد. کسانى که شهوت سخن گفتن دارند، بسیار آسانتر از دیگران به گفتار حرام دچار میشوند.
روشن است که بیهودهگویى و پرگویى، انسان را به وادى گناه نزدیک میسازد؛ زیرا سخن درست، اندک است و شخص پرگو براى سخن گفتن، به نادرست روى میآورد؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: من کثر کلامه کثر سقطه و من کثر سقطه کثرت ذنوبه و من کثرت ذنوبه کانت النار اولى به؛ کسى که بسیار سخن گوید، خطایش فراوان میشود و کسى که خطایش فراوان شود کار بیهوده اش فزونى میگیرد و کسى که بیهوده کارىاش فزونى گیرد، دروغش افزون میشود و کسى که دروغش فراوان شود، گناهانش بسیار میشود …
گویا بیهودهگویان، سخن را جزو رفتار خویش به شمار نمیآورند و براى همین است که به وادى هولناک گناه کشیده میشوند.
رسول خدا میفرماید: من لم یحسب کلامه من عمله کثرت خطایاه و حضر عذابه/ هر کس سخنش را از رفتارش به شمار نیاورد، خطاهایش زیاد و عذابش حاضر میشود.
ر: دورى از رحمت الهى
بیهودهگویى، انسان را از رحمت خداوند دور میسازد. همان گونه که گذشت، رسول خدا(ص) در حدیث معراج فرمود: بر در پنجم دوزخ نوشته شده بود: درباره آنچه به کارت نیاید [= براى تو بىفایده است ]، بسیار سخن مگو که از رحمت خدا ساقط میشوى.
س: از دست دادن امور مفید
هنگامى که شخص به امور بىفایده سرگرم میشود، از آنچه مفید و سودمند است، باز میماند؛ یعنى نه تنها سودى نمیبرد، بلکه منفعتهاى بسیارى را از دست میدهد.
حضرت على(ع) میفرماید: من اشتغل بما لا یعنیه فاته ما یعنیه؛ هر کس خود را به چیزى که به کارش نیاید سرگرم سازد، آنچه را که به کارش آید از دست میدهد.
ع: نابودى خرد
عقل، انسان را به پیشرفت و کمال فرا میخواند. سرگرم شدن به امور زائد و بىفایده، حرکتى در جهت خلاف فرمان عقل بوده، موجب نابودى آن میشود.
از امام على (ع) نقل شده است: ضیاع العقول فى طلب الفضول؛ ضایع شدن عقلها، در جستجوى کارهاى زائد است.
ف: گمراهى
بیهودهگویى موجب نابودى خرد میشود و با از دست دادن خرد، اندیشه به خطا رفته، انسان، راه کمال و سعادت را گم خواهد کرد.
امیرمؤمنان میفرماید: وقوعک فیما لا یعنیک جهل مضل؛ قرار گرفتن تو در آنچه به کارت نمیآید، نادانى گمراهکنندهاى است.
و: قساوت قلب
دورى از یاد خدا، دل را سخت میکند و نتیجه پرگویى در آنچه به کار نمیآید، کاهش ذکر خدا و سرانجام آن، قساوت قلب است.
رسول خدا(ص) میفرماید: لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله فان کثره الکلام بغیر ذکرالله تقسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسى؛ سخن در غیر یاد خدا را زیاد نکنید. همانا سخن بسیار در غیر یاد خدا، دل را سخت میکند. همانا دورترین مردم از خدا، دل شخص سنگدل است.
ش: خستگى شنونده
بیهودهگویى، افزون بر زیانهاى پیش گفته، موجب ملامت و خستگى شنونده نیز میشود که این خود، بىمیلى شنونده به هم سخن شدن با بیهودهگو را در پى خواهد داشت.
امیرمؤمنان على(ع) میفرماید: ایاک و کثره الکلام فانه یکثر الزلل و یورث الملل/ از پرگویى بپرهیز؛ زیرا بر لغزشها میافزاید و کسالت و خستگى را به دنبال میآورد.
راههاى درمان بیهودهگویى
درمان بیهودهگویى از دو راه علمى و عملى ممکن است.
دقت در پیامدهاى سخن بىفایده و یادآورى مستمر آنها، سبب ترک این عادت ناشایست میشود.
بیهودهگو باید بداند که عمر عزیزش بر نمیگردد؛ پس نباید آن را صرف کار بیهوده کند. اگر شدت علاقه، او را به بیهودهگویى وا داشته است، بداند که با این کار عمر دوستش را تباه میکند؛ در حالى که میتواند با سخنان سودمند محبت خویش را ابراز کند.
به یادآوردن ارزش والاى ذکر خدا و اندیشه در مبدا و معاد نیز او را بر ضد بیهودهگویى، تشویق و تحریک میکند. شناخت نقش گفتار در میان دیگر رفتار، گامى بسیار مهم در ترک بیهودهگویى است. آنگاه که انسان به اهمیت نقش سخن در زندگى آگاه شود، دیگر به گفتار بىفایده روى نخواهد آورد.امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) میفرماید: من راى موضع کلامه من عمله قل کلامه الا فیما یعنیه؛ هر کس جایگاه سخنش را در میان رفتارش بشناسد، گفتارش جز در امور مفید، کم میشود.
سرگرم شدن به کارهاى مفید و سودمند، کوششى مناسب براى ترک عادت بیهودهگویى است؛ زیرا پرداختن به بیهودهگویى، انسان را از کارهاى سودمند باز داشته است؛ پس براى ترک آن باید به ضدش عمل کرد.امیرمؤمنان على(ع) میفرماید: من اطرح ما یعنیه وقع الى ما لا یعنیه؛ کسى که آنچه را به کارش آید کنار گذارد، در آنچه به کارش نیاید [= مفید نباشد] قرار میگیرد.پرداختن به ذکر، دعا، مسائل مفید علمى و ارشاد و تربیت، از جمله امور مفیدى است که انسان را از بیهودهگویى دور میسازد.از: کتاب اخلاق الهى، جلد چهارم، آفات زبان به نقل از حوزه نیوز
برچسب ها :اثار ، بیهوده گویی ، ججین ، حرف بىفايده ، سخنان بيهوده ، عواقب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰