به مناسبت ترور نافرجام شهید مدرس
در هفتم آبان ماه ۱۳۰۵ شمسی هنگامی که آیت اللَّه مدرس از کوچهای در تهران عبور میکرد از اطراف، مورد سوء قصد و شلیک گلولهها قرار گرفت. اما با چابکی از مهلکه نجات یافت.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، ترور به معنای سوءقصد به جان افراد جهت حذف فیزیکی آنان از عرصه قدرت، یکی از شیوههای متداول مخالفان در رابطه با بسیاری از شخصیتهای مبارز در عرصه نبرد و کشمکشهای سیاسی است.
دوران قاجار را میتوان آغاز ترور برخی از شخصیتها و مبارزان سیاسی دانست؛ هر چند کاربرد این واژه اغلب بدون توجه به جایگاه و گرایش سیاسی افراد بر طیف وسیعی از افراد اطلاق میگردد؛ بدین معنا که خواه آن فرد یک پادشاه مستبد باشد خواه یک مخالف سیاسی! با این حال، ترور از آغاز پیدایش مفهوم نوین آن در ایران، علاوه بر پادشاهان مستبد، بیشتر مشمول شخصیتهای مبارزی گشت که بنای خود را مبارزه با ظلم و صیانت از استقلال کشور قرار داده بودند.
شهید حسن مدرس را میتوان از جمله این افراد دانست که با آغاز رسالت سیاسی خود بارها مورد سوءقصد دشمنان قرار گرفت و در بسیاری از موارد جان سالم به در برد. با این مقدمه در ادامه این نوشتار به شرح کوتاهی از این ترورها، عوامل و نیز علل آن پرداخته میشود.
شهید مدرس کیست؟
شهید سیدحسن طباطبایی قمشه معروف به مدرس، روحانی، مبارز و سیاستمدار مشهور معاصر در سال ۱۲۸۷ ش در اردستان اصفهان دیده به جهان گشود.
وی نیز بسان بسیاری از روحانیون همعصر خود، بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی، برای ادامه تحصیل در علوم اسلامی به اصفهان رفت و از حضور اساتید بزرگ بهره برد.
سفر به نجف نیز فرصت یادگیری نزد مراجعی چون آخوند خراسانی و میرزای شیرازی را برای وی فراهم کرد. پس از بازگشت از نجف به تدریس مشغول گشت و در این راه چنان استعدادی از خود به نمایش گذاشت که او را به مدرس ملقب کردند.
وی در کنار تدریس، مبارزات سیاسی خود را که عمدتاً بر پایه مبارزه با عوامل ظلم و اجحاف بر مردم قرار داشت آغاز نمود. اولین مبارزه سیاسی و علنی وی به زمان ریاست صمصامالسلطنه بر انجمن ولایتی اصفهان بازمیگردد.
در آن دوره که همزمان بود با شکست قوای دولت استبدادی از مردم آزادیخواه، صمصامالسلطنه تلاش نمود با تحمیل هزینههای درگیری به مردم، خسارات وارده را جبران کند. این وضعیت، البته با زور و حتی شلاق زدن مردم نیز همراه بود. مدرس که در آن زمان خود نیابت ریاست انجمن ولایتی اصفهان را بر عهده داشت بعد از آگاهی از این موضوع، ضمن مخالفت صریح اعلام نمود اگر شلاق زدن حد شرعی است پس در صلاحیت مجتهد میباشد، نه افراد دیگر.۱
شهید مدرس نیز از جمله افرادی بود که در دوره تسلط بیگانگان بر کشور، بر استقلال سیاسی تأکید کرد. در واقع میتوان گفت سخنان و فعالیتهای وی به خوبی بیانگر اعتقاد و التزام او به «سیاست موازنه عدمی به معنای نفی قدرتهای سلطهگر میباشد.»۲
مدرس همچنین یکی از معترضان و مخالفان اصلی قرارداد ۱۹۱۹ انگلیس با وثوق الدوله بود و صدای اعتراض خود را از طریق مجلس به گوش مردم رساند. وی که با درایت کامل به ماهیت استعماری این قرارداد و دست نشاندگی کابینه وثوق پی برده بود، سرسختانه به مخالفت با آن پرداخت.
به گونهای که کاکس طی گزارشی به لندن مخالفین قرارداد را چهاردسته معرفی میکند، که دسته اول مدرس و امام جمعه خوئی بودند که به گفته کاکس مخالفت شدید دارند و گروهی را رهبری میکنند.۳ مبارزات اصلی مدرس، همواره عاملی در جهت تهدید منافع صاحبان قدرت بود، از این رو همواره خطراتی چون تبعید و یا ترور او را به دنبال داشت. چنانچه وی در طول حیات خود سه بار هدف ترور دشمنان قرار گرفت؛ اما هر بار جان سالم به در برد. هرچند کمی بعد به دست رضاشاه به شهادت رسید.
اولین ترور شهید مدرس
اولین ترور مدرس، در همان ایام جوانی او اتفاق افتاد، زمانی که به عنوان یک مدرس جوان به تدریس مشغول بود و در کنار آن به مبارزه با استبداد نیز میپرداخت.
مدرس در آن ایام به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگی میکرد و متولیان را تحت فشار قرار میداد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. این موضوع که به ضرر منافع برخی از صاحبان قدرت منجر شده بود، باعث شد تا نقشه ترور وی را طراحی کنند.۴ این سوقصد در شرایطی اتفاق افتاد که مدرس از سوی یکی از طلاب معروف اصفهان به نام سید ابوالحسن سدهی، به حجره اش دعوت میشود.
این خبر به گوش برخی از مخالفان مدرس میرسد و آنها که در پی فرصتی برای حذف فیزیکی وی بودند، تصمیم گرفتند در روز ورود مدرس به حجره، او را هدف گلوله قرار دهند. سدهی که از ماجرا باخبر شده بود، تلاش زیادی کرد تا مانع ورود مدرس گردد؛ اما بیپروا راهی حجره شد. بعد از ورود مدرس به حجره، شخصی به نام عبدالله سینه او را مورد هدف قرار داد؛ اما این اقدام با زیرکی مدرس، عملی نشد و عبدالله فرار کرد، بعد از آن فردی به نام علی قزوینی تلاش دوبارهای برای ترور مدرس نمود که او هم بهرغم شلیک چند گلوله، موفق به این کار نشد و در نهایت مدرس از ترور اول جان سالم به در برد.
سوء قصد دوم به جان مدرس و نقش دول بیگانه
ترور دوم در بحبوحه جنگ جهانی اول و در شرایطی که بیگانگان از جمله روسیه و آلمان کشور را به اشغال خود درآورده بودند، اتفاق افتاد. در این شرایط دموکراتها که موافقین آلمان بودند به سوی قم مهاجرت کردند. کمیته مهاجرت عبارت بود از سیدحسن مدرس، سلیمان میرزا، علی اکبر دهخدا، میرزاقاسم خان صوراسرافیل و جمعی دیگر.۵ دموکراتها به همراه برخی از نمایندگان مجلس، کمیته دفاع ملی را تشکیل دادند و «با دولت عثمانی متحد شدند تا به کمک قوای ژاندارم استقلال کشور را حفظ نمایند. این کمیته توانست تا حدودی از پیشرفت قوای روس که قصد تصرف تهران را داشت، جلوگیری نماید.»۶ «اما در نهایت در مصاف با روسها ناگزیر به عقب نشینی شده، بهسوی غرب کشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده دار بود . در این شرایط گروهی به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظام السلطنه مافی را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثی گردید.»۷
ترور سوم: فریاد حقطلبی در مقابله با رضاشاه
سومین ترور به جان مدرس، در زمان رضاشاه رخ داد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان، مدرس یکی از مخالفان سرسختی بود که در اعتراض به کودتا، دستگیر و مدتی زندانی شد.
وی بعد از آزادی از زندان، به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس چهارم انتحاب شد و بهرغم آنکه پیش از آن به دلیل مخالفت با اقدامات رضاخان دستگیر و زندانی شده بود؛ اما باز هم به انتقاد از اقدامات رضاشاه میپرداخت.
مدرس از جمله افرادی بود که در راستای حفظ استقلال سیاسی کشور، به طرح جمهوری رضاشاه اعتراض کرد، زیرا معتقد بود این جمهوری ساخته و پرداخته خارجیهاست: جمله معروف وی که «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدراسلام هم تقریبا و بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بودهاست ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند بنابر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل نمایند و رژیم حکومتی را که صددرصد دستنشانده و تحت اراده خود باشد در ایران برقرار سازند…»۸ به خوبی حکایت از بینش آزادیخواهانه و ضداستبدادی وی دارد.
مدرس بهرغم تلاش وافری که در جهت جلوگیری از استبداد رضاشاه و سلطنت او نمود؛ اما در نهایت نتوانست در این راه موفق گردد. در این مقطع مدرس و طرفدارنش تحت فشار بیشتری بودند و آن سید وارسته کمتر به مجلس میرفت و بیشتر مشغول تدریس بود. وقتی مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبی مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیک شده بازو و کتف مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از ۶۴ روز سلامتی خود را بازیافت و در ۱۱ دی ماه ۱۳۰۵ در مجلس حاضر شد.۹ مدرس بعد از این ترور نیز دست از مخالفتها و اعتراضات سیاسی خود برنداشت و به فعالیتهای خود علیه رضاشاه ادامه داد. اما این بار رضاشاه، در اقدامی خصمانه، نه تنها مانع از شرکت وی در انتخابات مجلس هفتم شد، بلکه او را به خواف و سپس کاشمر تبعید کرد. مدرس از زمان دستگیری یعنی از سال ۱۳۰۷ تا سال ۱۳۱۶، در تبعید به سر برد و در نهایت به دستور رضاشاه توسط فردی به نام جهانسوزی به قتل رسید.
مدرس را میتوان یکی از اسطورههای بزرگ آزادیخواهی در دوران معاصر دانست که بدون واهمه از ترورهایی که به قصد جانش صورت گرفت، مسیر خود را تا اهداف نهایی پیش برد. با این حال، ترورهایی که او را هدف گرفت، نشان از این واقعیت نیز دارد،که بیقانونی و نبودن امنیت سیاسی و قضایی یکی از ویژگیهای مهم دوران حیات وی محسوب میشود؛ زیرا ترور معمولاً در فضایی که با خلأ امنیت و قانون مواجه است، مجال تکرار و اجرا مییابد.
انتهای پیام/
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :آیت اللَّه مدرس ، ترور ، ججین ، شهید مدرس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰