به سراغ من اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید
ماندگار شدن در تاریخ شعر ایران با عقبه سترگ و عظیم آن به استثنایی شبیه است که شاعر آن باید ویژگی هایی چون قلم زرین؛ ذهنی شگرف؛ استعدادی بی نظیر و شکوهی به قامت ادبیات ایران را توامان داشته باشد که زنده یاد «سهراب سپهری»، را می توان یکی از همان استثناها دانست.
به گزارش پایگاه خبری “ججین“، سهراب از آن دست شاعرانی است که مانند منشور دارای وجوه متفاوتی است. شاعری که در کنار ذوق و قریحه بی مثالش در شعر، او را در ساحت نقاشی نیز استادی به تمام معنا میتوان یافت.
سپهری از جمله شاعرانی است که در عصر معاصر نیز کماکان پیرو فلسفه اشراق بود و برای رسیدن به این نگاه در زندگی خود مسیر های فراوان جغرافیایی را پشت سر گذاشت. همین تجربه و زیست او با انسان های متفاوت در مکان های مختلف را میتوان به وضوح در عمق نگاه شاعرانه اش دریافت.
** طبیعت گرایی، تصویرپردازی و تلفیق احساس؛ مثلث قدرت سپهری
بسیاری از منتقدان و کارشناسان حوزه ادبیات و پژوهشگران شعر، آثار سهراب سپهری را در تقسیم بندی کلی دارای سه ویژگی ممتاز «طبیعت گرایی»، «تصویرپردازی» و «تلفیق احساس» میدانند و در نهایت همنشینی این ویژگی ها را منتج به خلق قلم یگانه ای میدانند که آنرا به مُهر سهراب سپهری در تاریخ ادبیات و شعر ایران ممهور می کند.
با نگاه نخست به این سه ویژگی به روشنی می توان دریافت که هر سه این خصوصیات، به نگاه سپهری به عنوان یک نقاش و هنری که از دوران کودکی به آن علاقه فراوان داشته باز می گردد. همین مساله باعث شده تا نقاشی و شعر در سروده های سپهری همواره در هم ادغام شود.
درباره رویکرد تصویر گرایانه سپهری میتوان چنین ادعا کرد که او از طریق بیان شاعرانه و بازتاب احساساتش در کلام و توسط لغت ها به نوع تصویرگری و خصوصیات شاعرانی ذهنی اش نمی پردازد؛ بلکه تلاش میکند حتی کلمات، واژه ها و لغت ها را نیز به مثابه یک قلم مو بر ساحت برگ های سفید دفتر در جایگاه یک بوم نقاشی برای مخاطبانش تصویر و ترسیم کند. درست به همین دلیل است که لقب «شاعرِ نقاش» زیبنده تصویرگرایی شاعر و روح بزرگ سهراب سپهری است.
علقه و نگاه سهراب به مساله طبیعت گرایی را می توان بار دیگر در دوران کودکی و نوجوانی شاعر جستجو کرد. جایی که او در محیط روستایی همواره در ارتباطی مستقیم با طبیعت بوده و حتی بسیاری از داشته ها و اشیاء مورد استفاده اش را نیز از طبیعت وام گرفته است.
در نگاه کلی شاید این بازتاب دهنده یک زیست کاملاً بدوی با زندگی انسان متمدن در جامعه مدرن باشد. در حقیقت همین نگاه دوگانه و ممزوج شدن آن است که باعث می شود در اشعار سهراب سپهری هر مساله ای، حتی انسان؛ حضوری طبیعت گرایانه داشته باشد تا قامتی ترسیم شده در معادلات اجتماعی!
ضلع سوم (تلفیق احساس) تاکید سهراب سپهری در اشعارش که آنرا در نهایت به قلمی ممتاز برای خلق آثارش بدل میکند، آمیزش مختلف احساس متنوع در قامت کلمات و تشبیهاتی است که در هیچ گونه از شعرهای پیش از سهراب و شاعران بعد از او نمی توان چنین قدرتی را در روایت بیان احساسات در قامت کلمات برای تصویر کردن مناظر مد نظر شاعر در سرایش شعر به نظاره نشست.
در حقیقت این احساس در حال جوشش سهراب سپهری در قالب یک هنرمند شاعر و بازتاب آنها در آثارش، شعر او را دارای ویژگیهایی می کند که می توان دقیق ترین و در عین حال قوی ترین بیان احساسی اشعار یک شاعر را در سرودن شعر مدرن ایرانی به تماشا نشست.
** زبان استعاری و کلمات ارجاعی، اثر انگشت سپهری در شعر
تمامی منتقدان ادبی که اشعار و فضای شاعرانه زنده یاد سهراب سپهری را مورد مداقه قرار دادهاند، جملگی بر این نکته تأکید دارند که «زبان استعاری» و «مفهوم استعاری» در میان شعر سهراب سپهری دارای درخشان ترین گونه در ساحت ادبیات ایران به شمار می رود. در حقیقت همین بازی با استعاره های کلمات و تشبیهات سترگ است که باعث شده تا رسیدن به معانی اشعار سهراب در برخورد نخستین توسط مخاطب به سادگی محقق نشود! در حقیقت مخاطب در برخورد با اشعار سپهری ناگزیر همانند او باید چون مسافری رخت سفر بر تن کنند و در فراز و فرود کلمات، استعارههای تشبیه ها و همچنین تصویر پردازیهای خیال انگیز و احساس گونه سهراب سپهری دست به مداقه، کشف و شهود بزند تا بتواند به تعبیری مانند سهراب سپهری و تلاشش در پسِ پشت کلمات مدنظرش در سرایش شعر و جان دادن آن به گونه اثر ادبی و هنری به کمال دست پیدا کرده است، برسد.
دیگر نکته بارز شعر سهراب سپهری ارزش ارجاعی کلمات است که در قامت اشعارش به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل می شود. در حقیقت کلماتی که سپهری در اشعارش استفاده می کند خواه به شکل مستقیم و خواه غیر مستقیم، ارجاعی به یکی از احساس های انسانی قابل درک و حتی رویکردهای احساسی معنوی دارد! که این دومی را – رویکردهای احساسی معنوی – می توان به سالها زندگی و مداقه سهراب سپهری در خاوردور کشورهایی مانند چین و ژاپن و فلسفه نگرش افراد آن سامان به نظاره نشست.
در حقیقت واژه های ارجاعی سهراب سپهری از آشناترین تا دیر آشناترین لغات و کلمات زندگی انسانی را مد نظر قرار می دهند. برای همین است که ارتباط برقرار کردن با اشعار سهراب در حقیقت به مثابه سفر از عالم لاهوت به عالم ناسوت را می ماند که مخاطب را در فضایی میان عرفان الهی و تفکر زمینی معلق نگه می دارد. همین تعلیق است که بیشترین جذابیت و جاذبه را برای مخاطبان و اشعار و دفترهای شعر سپهری با خود به همراه دارد.
** هشت گام تعالی با هشت کتاب
تمامی موارد سیر و صعود سهراب سپهری در حرکت شاعرانه خود که بیش از ۳۵ سال از عمر او را به شکلی اختصاصی در برگرفته بود، میتوان با مرور و نظر بر تکتک کتابهای او نیز آن مراتب را دریافت.
نخستین کتاب سپهری با عنوان «مرگ رنگ» (۱۳۳۰) کتابی بود که وامداری و الگوبرداری سهراب را به شکل نعل به نعل از نیما یوشیج بازتاب می داد. در حقیقت «مرگ رنگ» شاهد کمرنگ ترین اثر قلم از میان هشت کتاب بزرگ سهراب سپهری است. «مرگ رنگ» بیشتر تقلیدی از شعر شاعری است که بنیانگذاری سبکی نو در شعر ایران را به نام شعر نیمایی و خالقش نیما یوشیج دارد.
دومین مجموعه سهراب سپهری با عنوان «زندگی خواب ها» (۱۳۳۲) در حقیقت آغاز نخستین گام های او برای تلفیق هنر نقاشی – که او مدرک لیسانس خود را از دانشکده هنرهای زیبا در این رشته کسب کرده بود – را به وضوح بازتاب می دهد. در حقیقت «زندگی خواب ها»، نخستین گام های محکم و متقن برای تلفیق دو هنر در مسیر بازتاب داشته های حس شاعرانه شاعر در پیشگاه مخاطب است.
کتاب «آوار آفتاب» (۱۳۴۰) و «شرق اندوه» (۱۳۴۰) آثار سوم و چهارم سهراب سپهری را در بازتاب بیان و زبان شاعرانه اش تشکیل میدهند. این دو کتاب هرچند در هنگام سرودن به دلیل مشکلاتی مختلف -حوالی سال های ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۷ – مجالی برای چاپ پیدا نکردهاند؛ اما در سال ۱۳۴۰ وقتی این دو کتاب به انضمام کتاب زندگی خواب ها تحت عنوان «آوار آفتاب» به چاپ رسید، مخاطبان به شکلی خاص با شاعری آشنا شدند که نگاهش، کلماتش، واژه هایش، تصاویر و حس شاعرانه مختص و منحصر به نام مردی داشت که تنها یک تن را می مانست و آن سهراب سپهری بود!
سپهری در «شرق اندوه» به شکلی کامل وامدار غزلیات مولوی است. در حقیقت در «شرق اندوه» است که مخاطب به کشف و شهود اشراق و فلسفه سفرهای معنوی سهراب سپهری در قامت شعر نو ایرانی میرسد. شعر نوعی که تا پیش از او سابقه تلفیق با تفکر شاعران قدمایی مانند مولوی و تفکر فلسفه اشراق سهروردی را با خود به همراه نداشتند.
دو دفتر شعر دیگری که سهراب سپهری را در کالبد و تاریخ ادبیات ایران ماندگار و جاودان کردند؛ کتاب های «صدای پای آب» (۱۳۴۴) و «مسافر» (۱۳۴۵) بود. این دو کتاب که هرکدام اختصاص به یک شعر بلند با همان نام ها دارند، نشان داد که آسمان فرهنگ و ادب ایران زمین، مزین به ستارهای درخشان شده است که تا گاه برقرار بودن این آسمان، تابِ توان نادیده گرفتن آن ستاره وجود نداشت.
سپهری با «صدای پای آب» و «مسافر»، رسالت خود را به عنوان یک شاعر برای مخاطبان به سرانجام رساند. جایی که او در بازتاب کلام و عمق نگاه و تعلق شاعرانش در «صدای پای آب» و «مسافر» نشان میدهد شاعری است که آمده تا برای نسل های آتی نیز بماند و قرار نیست آفتاب حضورش همزمان با غروب زندگی اش رو به نسیان گذارد!
«حجم سبز» هفتمین دفتر شعر سهراب سپهری در حقیقت کامل کننده امضایی است که او از نخستین دفتر شعرش (مرگ رنگ) تا دفتر ششم (مسافر)، آرام آرام به سیر سفر و تحول فضای ادبی و شاعرانه خود دست زد. در حقیقت «حجم سبز» نشان داد که دیدگاه و نگرش فلسفی سهراب سپهری در مواجهه با فضای شعر با تاریخ چندین هزار ساله پیش خود به بزنگاهی رسیده است که اینک تمام مخاطبان را به یک توقف و نگاه کردن به عقب با شکوه و آرمیدن در هوای آرامشبخش اشعار سپهری مهمان میکند.
و در نهایت دفتر شعر «ما هیچ، ما نگاه» به عنوان هشتمین اثر سهراب سپهری به وصیت نامه شاعرِ هنرمندِ نقاشی می ماند که تمام هم و غم خود را در پس پشت ۳۵ سال مداقه، سفر و اشراق در نگاه شعر ایرانی به ایستگاه می رساند که تمام مسافرانش – مخاطبانش – می توانند در آرامش محض در فضای ماندگار اشعار سپهری، واژه واژه و کلام به کلام شعر ایرانی را در قامت این نوع و نه حتی سفید و یا شعر نیمایی، شعری مختص سپهری به لذت بنشینند…
** مروری بر فرازهای زندگی سهراب سپهری
در پایان این نوشتار برای آشنایی هر چه بیشتر با زندگی سهراب سپهری بخشی از زندگی نوشت این شاعر فقید را از مقدمه کتاب «از مصاحبت آفتاب؛ زندگی و شعر سهراب سپهری» به قلم کامیار عابدی، نقل می کنیم.
سهراب سپهری در پانزدهم مهر ماه ۱۳۰۷ خورشیدی در خانواده ای اهل ذوق و هنر، متولد شد. پدرش اسداالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و به هنر و ادب علاقه فراوان داشت. مادربزرگ او، «حمیده سپهری» بود که در کتاب «زنان سخنور ایران» چند شعری از او آمده است. پدربزرگ مادر او نیز «میرزا محمد تقی سپهر کاشانی»، ملقب به «لسان الملک» مؤلف کتاب مشهور «ناسخ التواریخ» بود.
کودکی سهراب در باغ بزرگی در کاشان در محله «دروازه عطا» گذشت. پدر سهراب در کودکی او (۱۳۱۴) بر اثر بیماری فلج شد و از دنیا رفت. سپهری از کودکی به نقاشی و خط علاقه فراوان داشت و از هر فرصت برای نقاشی استفاده می کرد.
او تحصیلات ابتدایی و دوره اول متوسطه را در کاشان گذراند و در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تهران آمد و وارد دانش سرای مقدماتی شد. پس از اتمام تحصیلات به کاشان بازگشت و در سال ۱۳۲۵ به استخدام اداره فرهنگ – وزارت آموزش و پرورش – درآمد.
دوستی با «مشفق کاشانی» موجب راه یافتن او به انجمن های ادبی و آشنایی با شاعران همشهری اش شد. در آن دوران نسخه خطی دیوان «بیدل دهلوی» و دیوان «صائب تبریزی» و دیوان «حکیم کلیم کاشانی» همواره همراه او بود. مجموعه «در کنار چمن» یا «آرامگاه عشق» اولین اثر سهراب سپهری است که آن را در ۱۳۲۶ خورشیدی در کاشان منتشر کرد.
سهراب سپهری پس از دو سال خدمت در اداره فرهنگ در سال ۱۳۲۷ برای تحصیل در رشته نقاشی به دانشکده هنرهای زیبا تهران آمود. در تهران و آشنایی با سروده های «نیما یوشیج» او را به طبع آزمایی در قالب های جدید شعری برانگیخت. از این زمان بود که او بعضی از اشعارش را در نشریات مختلف منتشر کرد.
شرکت در انجمن های ادبی باعث آشنایی او با شاعران و نقاشان سرشناس آن دوره نظیر نیما یوشیج،فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، منوچهر شیبانی، باستانی پاریزی شد. از آن زمان به بعد از او در مجلات هنری و ادبی نظیر «هنر نو»، «آپادانا» ، «علم و زندگی» و «سخن» مقالاتی منتشر شد.
سهراب در سال ۱۳۳۶ به پاریس رفت و در مدرسه هنرهای زیبای آنجا به تحصیل در رشتخ لیتوگرافی پرداخت. در سال ۱۳۴۰ شعرهای «آوار آفتاب» و «شرق اندوه» و «زندگی خواب ها» را در مجموعه ای با عنوان «آوار آفتاب» منتشر کرد. نبوغ هنری و فعالیت های ادبی او در دهه ۴۰ به اوج شکوفایی رسید.
او در این دهه «صدای پای آب»، «مسافر»، «حجم سبز» و «ما هیچ، ما نگاه» را سرود که درباره آنها نقد و تحلیل های بسیاری نوشته شد. در سال ۱۳۵۶ تمام هشت دفتر شعر خود را در یک مجموعه با عنوان «هشت کتاب» منتشر کرد.
اشعار سهراب سپهری در زمان حیات و پس از مرگ وی، به زبان های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، عربی، اسپانیایی، ترکی و سوئدی ترجمه شده است.
سپهری در آن سال ها علاوه بر سرودن شعر، به نقاشی نیز پرداخت. پس از آنکه تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا را به پایان آورد (۱۳۳۲) در چند نمایشگاه گروهی و سپس انفرادی نقاشی های خود را به نمایش گذاشت. در طی این سال ها در چند اداره دولتی از جمله شرکت نفت، اداره کل هنرهای زیبا، اداره کل اطلاعات کشاورزی، مشغول به کار بود، تا اینکه در سال ۱۳۴۰ به کلی از کارهای دولتی کناره گرفت.
سهراب سپهری هر وقت که امکان مالی برایش فراهم می شد به سفر می رفت، ولی در هیچ کجا بیش از چند ماه نماند. فرانسه، هند، افغانستان، انگلیس، اسپانیا، ایتالیا، اتریش، یونان، مصر، ژاپن و آمریکا از جمله کشورهایی هستند که او از آنها دیدن و در برخی از آنها زندگی کرده بود.
سپهری سرانجام در اول اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ بر اثر بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران، درگذشت، او را در مشهد اردهال، از توابع کاشان، در صحن امامزاده سلطان علی، به خاک سپردند.
روحش شاد و یادش گرامی…
گزارش از امین خرمی
* اشاره دارد به شعری از زنده یاد سهراب سپهری که روی سنگ آرامگاه او نوشته شده است:
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
برچسب ها :به سراغ من اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید ، ججین ، سهراب سپهری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰