این گروه از کارکنان هزینه‌های بهداشت و درمان هر سازمانی را به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهند و همچنین در مقایسه با کارکنانی که فقط از سلامت جسمی برخوردارند به احتمال ۸۱ درصد کمتر به فکر تغییر شغل خود در سال آتی هستند. با در نظر گرفتن ارتباط تنگاتنگ میان رفاه و آسایش کارکنان و کیفیت عملکرد آنان در سازمان، به نظر منطقی می‌رسد که ۸۰ درصد کارفرمایان به دنبال اطلاعاتی از سلامت جسمی و روانی نیروی انسانی خود باشند. اما در این میان چالش اصلی مدیران، تلاش نافرجام آنان در پیاده‌سازی موفق استراتژی‌های مرتبط است.ازآنجا که مدیران نقشی کلیدی در زندگی حرفه‌ای و شخصی کارکنان ایفا می‌کنند، تعهد آنان نسبت به برنامه‌های مرتبط با رفاه نیروی انسانی یکی از مولفه‌های تاثیرگذار در دستیابی به موفقیت در این زمینه به‌شمار می‌رود. با این حال، اغلب مدیران در ترویج مفهوم رفاه و سلامت نیروی انسانی دچار احساسات ناخوشایندی هستند.

هنگامی که مدیری درخصوص نقش خود در تقویت رفاه کارکنان احساسی گنگ و نامطمئن داشته باشد، سازمان نیز در تلاش برای بهبود آن با موانع جدی روبه‌رو خواهد بود. مدیران تنظیم‌کننده احساسات و آهنگ فعالیت در محیط سازمان هستند و از قدرت هدایت و ترویج فرهنگ رفاه برخوردارند. این به معنی نیاز سازمان به تبیین وظایفی شفاف برای مدیران در زمینه بهبود رفاه نیروی انسانی است. بر اساس یافته‌های Gallup، سازمان‌های پیشرفته توانسته‌اند با تقویت میزان تاثیرگذاری مدیران بر سلامت جسمی و روانی کارکنان به نتایج مثبتی برای کسب‌وکار دست پیدا کنند.

به منظور کمک به سازمان‌ها در تقویت و بهبود رفاه کارکنان Gallup و Sharecare در پروژه‎ای مشترک به بررسی ابعاد مختلف این موضوع پرداخته‌اند. در این راستا بیش از سه میلیون نفر در سراسر جهان از سال ۲۰۰۸ میلادی تاکنون مصاحبه شده‌اند. در نهایت روش‌هایی برای بهبود سلامت جسمی و روحی کارکنان و حفظ یکپارچگی روابط مدیران و نیروی انسانی شناسایی شده است که سازمان‌ها را در تحقق نتایج مثبت و بلندمدت در این زمینه یاری خواهند کرد. بر اساس شاخص رفاه به دست آمده، نقش مدیران در قالب چهار مولفه کلیدی تعریف می‌شود. مدیران با ایجاد محیطی مناسب که مشوق بهبود رفاه نیروی انسانی توسط تک تک کارکنان است به ترویج این مقوله در سازمان می‎پردازند. صرف نظر از اندازه و نوع سازمان چهار مولفه زیر به‌عنوان نقشه راهی برای ایجاد یک فرهنگ رضایت‌بخش در این زمینه معرفی می‌شوند:

۱. دعوت: فرهنگ رفاه به فضای کاری باز و پذیرا دلالت دارد. مدیران باید اهمیت یک زندگی خوب را به کارکنان خود گوشزد کنند و از آنان در راستای بهبود وضعیت جسمی و روحی‌شان حمایت کنند. آنان با ایجاد لحن پذیرش و استقبال از مقوله رفاه نیروی انسانی، کارکنان خود را نسبت به پذیرش مسوولیت و مشارکت در اجرای اصول مربوط به آن آماده می‌کنند.

۲. ایجاد فضای مناسب: مدیران باید بر اساس برنامه‌ای منظم کارمندان خود را با فرصت‌ها و فعالیت‌های مرتبط آشنا کنند. اگرچه کارکنان مسوول اقدامات و تصمیمات خود هستند اما وظیفه یادآوری میزان اهمیت بهبود سطح رفاه نیروی انسانی و دعوت به مشارکت در تقویت آن بر عهده مدیران است. این به معنی در اختیار قرار دادن اطلاعات و فرصت‌های لازم است و نه فقط کمک گرفتن از مشاوران و متخصصان امر. به کمک این رویکرد می‌توان میزان آگاهی کارکنان را به طرز چشمگیری افزایش داد. علاوه بر این، مدیران نقش قابل توجهی در استقبال، تایید و ایجاد فضایی امن دارند که مشوق مشارکت فعال در امور مربوط به رفاه نیروی انسانی باشد. این امر مستلزم حمایت‌های مستمر رهبران سازمان جهت تقویت فرهنگ حمایت از سلامت کارکنان است. ارائه اطلاعات ساده درخصوص سلامت جسم و روان به تنهایی کافی نیست، فرهنگ کار در سازمان باید امکان مشارکت تمام و کمال را برای همگان فراهم کند. حتی بهترین برنامه‌ها هم در غیاب مشارکت کارکنان با شکست سنگینی مواجه خواهند شد.

۳. مدل: کارکنان به نشانه‌های موجود در رفتار مدیران خود توجه می‌کنند و احتمالا زمانی که مدیرانشان بهترین نمونه زندگی کاری و شخصی سالم باشند، نسبت به افزایش سلامتی خود بیشتر ترغیب خواهند شد. به همین دلیل، مدیران باید به مدلی برای سلامت جسم و روان در سازمان تبدیل شوند تا زمینه تشویق کارکنان هم فراهم شود. هیچ یک از استراتژی‌های مربوط – حتی پیشرفته‌ترین‌ها- را تا زمان پذیرش و تبدیل آن به بخشی از رفتار روزمره مدیران نمی‌توان به‌طور کامل در سازمان اجرا کرد. مدیران باید مواضع شخصی خود را درخصوص رفاه و آسایش شغلی و شخصی به نمایش گذاشته و نمونه‌هایی کلامی و غیرکلامی از آنها را در عمل با کارکنان خود به اشتراک بگذارند.

۴. مراقبت: مدیران باید به این نکته اشاره کنند که ابتکارات و طرح‌های مربوط به تقویت رفاه نیروی انسانی در سازمان با هدف بهبود رفاه در زندگی کاری و شخصی کارکنان اجرا می‌شوند و نتایج حاصل از آن در فضای کسب‌وکار تنها گوشه‌ای از دستاوردهای آن است. به این منظور آنها باید به‌صورت فعالانه با کارکنان در ارتباط باشند و میزان اهمیت سلامت روحی و جسمی آنان برای سازمان را به تک تک اعضای سازمان یادآوری نمایند. تشویق کارکنان به تعیین اهداف رفاهی و پیگیری پیشرفت افراد در این زمینه یکی از روش‌هایی است که برای نشان دادن علاقه واقعی سازمان به تقویت رفاه کارکنان می‌توان به‌کار گرفت. در یک فرهنگ غنی مدیران به‌طور شفاف تعهد خود نسبت به بهبود زندگی اجتماعی افراد را نشان می‌دهند.کارکنان از دارایی‌های ارزشمند هر سازمانی به‌شمار می‌روند. بزرگ‌ترین و موفق‌ترین مدیران جهان به خوبی از تاثیر تصمیمات خود بر سلامت روحی و جسمی – مثبت و منفی- کارکنانشان آگاه هستند و همواره در کنار بهبود عملکرد فردی بر موضوع بهبود رفاه نیروی انسانی به‌عنوان بخشی از ماموریت سازمان تاکید دارند.