ایستاده در برابر فتنه
در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ خبرگان رهبری، جریان غربگرا در تهران تمام پشتوانه خود را برای کسب کرسیهای سبز و سرخ به میدان آورد و انتظار داشت تا شربت پیروزی را با لذت بنوشد اما حضور یک نام بیش از بقیه اسامی در لیست منتخبین مجلس خبرگان رهبری، آن را برای همه کسانی که رؤیای تقابل با انقلاب اسلامی دارند، تبدیل به شوکران کرد: «آیتالله احمد جنتی.»
به گزارش پایگاه خبری “ججین“، آخرین تیری که به سوی او پرتاب کردند، سناریوی «مثلث جیم» بود؛ تیری که مانند همه سناریوهای پیشین باز هم ناکام ماند؛ اما واقعاً ریشه این حجم از هجمههای بیسابقه علیه یک فعال سیاسی در ایران چیست؟ اگر جوکهایی را که برای او ساختهاند، جمعآوری کنیم، تنه به رسالههای عبید زاکانی میزند و اگر فحاشیهایی را که علیه او پرداختهاند تنظیم کنیم، یک کتابخانه عظیم به وسعت نامعلوم برای گنجاندن همه آنها نیاز است. همیشه و فارغ از فضای موجود اجتماعی و طیف سیاسی فعال در جامعه، هدف تخریب رسانههای مختلف بوده است؛ رسانههایی که تلاش کردند تا آبرو و اعتبار یک پیرمرد هشتاد و اندی ساله را به آتش بکشند اما همیشه، یک ققنوس کهنهکار اما جواندل از میان خاکستر بیرون آمده است.
در انتخابات هفتم اسفند، جریان غربگرا در تهران تمام پشتوانه خود را برای کسب کرسیهای سبز و سرخ به میدان آورد و انتظار داشت تا شربت پیروزی را با لذت بنوشد اما حضور یک نام بیش از بقیه اسامی در لیست منتخبین مجلس خبرگان رهبری، آن را برای همه کسانی که رؤیای تقابل با انقلاب اسلامی دارند، تبدیل به شوکران کرد: «آیتالله احمد جنتی.»
چرا جنتی، خاص است؟
اگرچه افراد دیگری هم در تاریخ انقلاب اسلامی بودند و هستند که مسئولیتهای خطیری برعهده داشتند و خدمات فراوانی به کشور ارائه کردند، اما چند ویژگی منحصر به فرد است که آیتالله جنتی را به شخصیتی بیبدیل و یگانه در ایران تبدیل کرده است. «تقدم انقلاب بر همه چیز» را باید شاهکلیدِ شناخت و درک فعالیتهای آیتالله جنتی دانست. نگاهی به سیره شخصی و سیاسی او در تمام طول ۳۷ بهار بعد از انقلاب اسلامی، موید این ادعاست که برای او هیچ چیز مهمتر از حراست و حفاظت از کیان انقلاب نیست. جنتی حتی در این مسیر، ابایی از قربانی کردن فرزندش که به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود، نداشت. برخی از نزدیکان وی روایت میکنند که آیتالله جنتی نذر کرده بود اگر پسرش، محمدحسین، که به فعالیت مسلحانه علیه نظام رو آورده بود و در خانه تیمی زندگی میکرد، دستگیر یا اعدام شود، ۴۰ روز روزه شکر بگیرد؛ نذری که نهایتاً با کشته شدن محمدحسین جنتی در درگیری مسلحانه پیش از دستگیریاش در خانه تیمی منافقین در اصفهان اجابت شد. شاید بهترین تعبیر در این زمینه، از زبان خود آیتالله باشد که گفته است: «ما به اسلام و انقلاب و نظام بیش از فرزند علاقهمند هستیم؛ فرزندی که راه خود را از ما جدا میکند طبیعی است که حبی به او نداریم.»
خطبه انتقادی او از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که ریاست آن در دولت یازدهم برعهده دیگر فرزندش است، یکی دیگر از مواردی بود که اوج دلبستگی او به انقلاب اسلامی را به نمایش گذاشت. آبروی شیخ احمد جنتی هم در کنار اعضای خانوادهاش، چیزی بوده که در مسیر حراست از انقلاب اسلامی فدا شده است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم آبروی هیچ فردی در طول تاریخ انقلاب، به اندازه او مورد دستاندازی، تمسخر و تحقیر ضدانقلاب قرار نگرفته و با این حال، کوچکترین تزلزلی در موضعگیریها و اقدامات انقلابیاش صورت نگرفته است.
آیتالله جنتی نشان داده که در برخوردهای سیاسی هم اینگونه است. همگان حمایتهای قاطع او از رویکرد انقلابی محمود احمدینژاد در دولت نهم را به یاد دارند؛ حمایتهایی که او را تبدیل به هدف اصلی تخریبها کرد اما این مسأله سبب نشد تا او چشمانش را روی برخی حاشیههای دولت دهم ببندد و زمانی که احساس کرد برخی از این حواشی درحال پررنگشدن است، بدون کوچکترین تردیدی، مواضع قاطعی درباره آن آسیبها و مشکلات اتخاذ کرد تا باز هم ثابت کند که در راستای تأمین منافع و اهداف انقلاب اسلامی، با هیچکس و هیچ چیز تعارف ندارد.
همین ویژگی ناب آیتالله جنتی است که او را تبدیل به یار صددرصد قابل اطمینان امام و رهبری کرده است؛ از عضویت در شورای بازنگریقانون اساسی و دبیری شورای نگهبان به حکم امام خمینی(ره) گرفته تا حضور در بوسنی به عنوان نماینده ویژه رهبر معظم انقلاب. در این زمینه، روایت عباسعلی کدخدایی، سخنگوی وقت شورای نگهبان درباره میزان اعتماد رهبری به آیتالله جنتی خواندنی است: «یک موقعی خدمت مقام معظم رهبری در آن جلسه با ستادهای نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۸۸ بودیم. در میان جلسه یک آقایی بلند شد و اعلام کرد که هفت نفر از اعضای شورای نگهبان از یک نامزد خاص جانبداری کردند. حضرت آقا آن موقع در ابتدا فرمودند که من در بین صحبتهای شما صحبتی نمیکنم و هر ستادی یک فرصتی داشتند که صحبت کنند ولی آنجا بعد از صحبت آن فرد، رهبری اعلام کردند که بگذارید من این نکته را همین جا بگویم و گفتند: این صحبت یعنی آیتالله جنتی یا آیتالله مؤمن آخرتشان را به دنیای یک نفر میفروشند؟ مقصود این حرف شما این است. آیا چنین چیزی امکانپذیر هست؟ خیر، این طور نیست.»
التزام عملی شیخ احمد جنتی به مسأله عدالت تا اندازهای است که حتی معاندین و دشمنان انقلاب اسلامی نیز به این امر معترفند که او هیچ گرایشی به هیچ کدام از طیفهای سیاسی ندارد و صرفاً حامی و مدافع انقلاب اسلامی است. اهمیت عدالت و تقوا در اندیشه آیتالله جنتی تا اندازهای است که میگوید: «قدرت اسلام روزبهروز بیشتر میشود اما متأسفانه ارزشهای اسلامی گسترش نمییابد. این امر نتیجه کمتوجهی به عدالت است، در حالیکه اساس اسلام، عدالت است. اگر به عدالت در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آن لطمه بخورد، همان بلایی بر سر جمهوری اسلامی خواهد آمد که در صدر اسلام بر سر امام علی (ع) و آل علی (ع) آمد.»
همین تقواست که سبب شده تا او برخلاف بسیاری دیگر از مسئولان همدوره خود، به زندگی اشرافی حتی نزدیک هم نشود و کماکان سطح زندگی خود را در حد عامه مردم و حتی پایینتر نگه دارد؛ نوعی سادهزیستی که سبب میشود تا همیشه بتواند از زندگی تجملاتی برخی سیاسیون انتقاد کند و کسی توانایی خرده گرفتن بر زندگی او را نداشته باشد. در واقع باید گفت که «سادهزیستی» شیخ احمد است که دست او را برای انتقاد از «بنزسوارها» باز گذاشته است؛ تا جایی که سبب شد پس از خطبه تاریخی او در اردیبهشت ماه سال ۹۲ و چند هفته مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مبنی بر اینکه «رئیسجمهور باید سادهزیست باشد و سادهزیستی را هم باید از خودش شروع کند؛ یعنی این که خانه، وسایل زندگیاش و ماشینی که سوار میشود ساده باشد. کسی که شعار سادهزیستی میدهد اما ماشین بنز سوار شود، درد مردم را نمیفهمد»، همه مردم انگشت کنایه را به سمت اکبر هاشمی رفسنجانی نشانه رفتند.
مرد روزهای طوفانی
اما اصلیترین شاخصه و کارویژه آیتالله جنتی را که باعث شده پیکان مستقیم اکثر حملات علیه نظام به سمت او باشد باید در مدیریت بحرانهای مهم و حساس جمهوری اسلامی ایران دانست؛ موضوعاتی که هر کدام از آنها میتوانستند کشور و نظام را تا لبه پرتگاه نیز پیش ببرند اما درایت و استواری و پایمردی شیخ احمد جنتی و امثال او بر مبانی انقلاب اسلامی مانع از آن شد. اگرچه وی از ابتدای انقلاب مسئولیتهای ویژهای را برعهده داشته است اما روی کار آمدن دولت اصلاحات و به دنبال آن، استقرار مجلس ششم را باید اوج حماسههای آیتالله جنتی دانست.
انتخابات مجلس ششم در تاریخ ۲۹ بهمن ۷۸ با حضور ۲۶میلیون نفر از واجدین شرایط برگزار شد و نتیجه انتخابات، پیروزی چشمگیر و قاطع جبهه دوم خرداد بود. در اعلام اولیه نتایج، ۲۹ نفر از ۳۰ نفر منتخب تهران از جناح اصلاحطلب بود. نفر سیام فهرست کسی نبود جز اکبر هاشمی رفسنجانی. قرار گرفتن هاشمی در این جایگاه، یک شکست بزرگ برای کسی بود که هشت سال تمام یک رئیسجمهور قدرتمند بود و اکنون به طور طبیعی به چیزی جز ریاست مجلس رضایت نداشت. با وجود تأیید انتخابات توسط وزارت کشور، شورای نگهبان از وجود تخلفات گسترده در جریان رأیگیری و شمارش آرا در حوزه انتخابیه تهران خبر داد و حاضر به تأیید نتایج نشد. با شمارش دوباره برخی از صندوقهای تهران و اعلام جدید نتایج، برخی نامها در فهرست جابهجا شدند. اختلافات وزارت کشور و شورای نگهبان بر سر تأیید صحت انتخابات داشت کشور را دوباره وارد یک تنش و التهاب تازه میکرد که با درخواست آیتالله جنتی و ورود مدبرانه رهبر معظم انقلاب به مسأله و دستور تأیید نتایج با حذف آرای صندوقهای مخدوش، مسائه ختمبهخیر شد. با این حال، مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور بهعنوان مسئول اجرایی برگزاری انتخابات، با شکایت شورای نگهبان به دادگاه فراخوانده و به اتهام وقوع تخلفات گسترده در انتخابات تهران مقصر شناخته شد. کسانی که خاطره مجلس ششم را به روشنی در ذهن دارند، مجلس ششم را با نطقهای جنجالی و ساختارشکن آن به یاد میآورند؛ تا جایی که به تعبیر آیتالله جنتی در دوره مجلس ششم، «هرگاه پیچ رادیوی مجلس را باز میکردیم، تنمان میلرزید.» نمایندگان افراطی طیف مشارکت که بهلحاظ فکری دیگر هیچ تفاوتی با سکولاریستهایی چون نهضت آزادی نداشتند، به هر بهانهای در نطقهای آتشین، نظام و نهادهای آن را به استبداد و سرکوبگری متهم میکردند و تصویری سیاه از وضعیت کشور ترسیم مینمودند. کار به جایی رسید که یک بار بعد از نطق احمد شیرزاد، نماینده حزب مشارکت از اصفهان، رئیسمجلس نطق او را موبهمو مطابق آن چیزی خواند که از رادیو اسرائیل پخش میشد!
اما این پایان ماجراهای شورای نگهبان و مجلس ششم نبود و سیاسیکاریهای ساختارشکنانه اصلاحطلبان مجلس تازه آغاز شده بود. در اوایل آبان سال ۱۳۸۱، سیدمحمد خاتمی با فشار مشاوران خود از طیف مشارکت و مجاهدین انقلاب (حجاریان، تاجزاده، میردامادی و محمدرضا خاتمی) دو لایحه را برای تصویب به مجلس ارائه داد که به «لوایح دوقلو» معروف شدند. لایحه اول، «اصلاح قانون انتخابات» بود که محور اصلی آن حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان بود. لایحه دوم، «تبیین حدود وظایف و اختیارات ریاستجمهوری» نام داشت. کلیات لایحه اصلاح قانون انتخابات در روز ۱۵ آبان ۱۳۸۱ به تصویب مجلس رسید. طبق این مصوبه، شرط «التزام به ولایت فقیه» از شروط نمایندگی حذف شد. در ۹ اسفند بررسی جزئیات لایحه در مجلس به پایان رسید و لایحه به شورای نگهبان رفت. در فروردین ۱۳۸۲، شورای نگهبان در نامهای به مجلس، لایحه را در ۲۹ مورد، خلاف قانون اساسی و در ۱۰ مورد مغایر با شرع اعلام کرد. در ۱۹ اردیبهشت هم شورای نگهبان لایحه «تببین وظایف و اختیارات ریاستجمهوری» را در ۱۰ مورد خلاف شرع و قانون اساسی تشخیص داد.
اینجا بود که موضعگیریهای آتشین افراطیهای مجلس علیه نظام و شورای نگهبان آغاز و بحث «خروج از حاکمیت» توسط عباس عبدی مطرح شد. در واقع، اکثریت مجلس ششم، مسأله لوایح دوقلو را به مسألهای حیثیتی تبدیل و عدم تصویب آن را خط قرمز خود معرفی کردند اما با همه بمبارانهای تبلیغاتی و تهدیدها و فشارها، شورای نگهبان از موضع قانونی خود کوتاه نیامد و حاضر به تأیید مصوبات ساختارشکنانه و مغایر با شرع و قانون مجلس ششم نشد. البته کسی خبر نداشت که «جنجال بزرگ» در پیش است.
با وجود شعار «خروج از حاکمیت» شمار زیادی از نمایندگان از اکثریت اصلاحطلب مجلس، وقتی در زمستان ۱۳۸۲ در جریان بررسی صلاحیت نامزدهای هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، صلاحیت حدود ۸۰ نماینده مجلس ششم که عمدتاً از فراکسیون مشارکت بودند، توسط شورای نگهبان رد شد، سناریوی جدید برای تحت فشار قرار دادن نظام و التهابآفرینی در مجلس کلید خورد. ۱۳۹ نماینده، در اعتراض به رد صلاحیت خود یا همکاران خود، در ۲۱ دیماه ۱۳۸۲، در اقدامی عجیب و بیسابقه در تاریخ پارلمان، تحصن خود را در نمازخانه مجلس آغاز کردند. محمدرضا خاتمی و بهزاد نبوی رهبران اصلی تحصنکنندگان بودند. قصد ترتیبدهندگان تحصن که گمان میبردند به واسطه آرای خود، از پشتوانه حمایت مردمی زیادی برخوردارند، این بود که مردم را در پیگیری خواستههای خود به خیابان بکشانند. اما این تحصن تنها از سوی رسانههای خارجی و روزنامههای دوم خردادی مورد پوشش قرار گرفت و با بیتوجهی بدنه جامعه روبرو شد. همزمان با نمایندگان، طیف تندروها در درون دولت اصلاحات هم بیکار نماندند. ۱۳ عضو کابینه و ۵۰ معاون وزیر طی نامهای تهدید به استعفا کردند. همچنین شمار زیادی از استانداران، به عنوان مجریان انتخابات هم از سمت خود استعفا دادند تا جلوی برگزاری انتخابات دور هفتم مجلس گرفته شود. مرتضی مبلغ، سخنگوی وزارت کشور به شورای نگهبان توصیه کرد که خود انتخابات را برگزار کند! در نهایت، با موضعگیری قاطع و محکم رهبر معظم انقلاب، که برگزاری انتخابات را «وظیفه» و نه حق مجریان خواندند و دستور برگزاری انتخابات را در موعد مقرر بدون حتی یک روز تأخیر صادر کردند، هم متحصنین و هم دولتیها از موضع خود عقب نشستند. تحصن در ۱۷ بهمن بدون حصول نتیجهای خاتمه یافت.
قامتبرافراشته مقابل فتنه
قبل از شروع رسمی رقابتهای انتخاباتی در سال ۸۸، رسانههای اصلاحطلب با تشکیل کمیتهای موسوم به صیانت از آرا، پیشنمایشی از هجمه به شورای نگهبان و شخص آیتالله جنتی را به نمایش درآوردند. البته پس از آشوبهای تهران مشخص شد کارگردانی این نمایش را چه کسانی و با چه اهدافی برعهده داشتند. با این حال و از آنجایی که وظیفه شورای نگهبان نظارت بر انتخابات و پاسداری از رأی مردم است و حقوق نامزدها نیز باید به نحو احسن رعایت شود، این شورا اقدامات جدیدی را در سال ۸۸ آغاز کرد تا اطمینان بیشتری برای نامزدهای انتخابات و طرفداران آنها ایجاد شود. به عنوان مثال، زمانی که زمزمه عدم اطمینان نسبت به اقداماتی که در وزارت کشور و شورای نگهبان میشود، وجود دارد، آیتالله جنتی به صورت یکطرفه پیشنهاد داد که حاضر است نمایندگان نامزدها در شورای نگهبان حضور داشته باشند و از ابتدا تا انتهای کار، بر عملیات نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، نظارت کنند. این مسأله اگرچه مانع از پیادهسازی سناریوی فتنهگران در ایجاد آشوب و اغتشاش خیابانی نشد اما نقش مهم و پررنگی در رفع اتهام تقلب از نظام داشت؛ چرا که تمامی نامزدها یک نماینده بر سر صندوقها داشتند و مستقیم بر نحوه رأیگیری و شمارش آراء نظارت میکردند.
بازشماری آرای تمامی صندوقهای سراسر کشور نیز یکی دیگر از اقدامات منحصر به فرد شورای نگهبان با مدیریت آیتالله جنتی بود که تمامی استدلالهای فتنهگران برای ایجاد شبهه تقلب را باطل کرد و پس از آن بود که اغتشاشات خیابانی، رادیکالتر شد و کاهش جمعیت افرادی که واقعاً گرفتار شبهه تقلب شده بودند و با شفافسازی شورای نگهبان متوجه اشتباهات خود شدند، زمینه را برای توحش آشوبگران خیابانی فراهم کرد.
همین اقدامات روشنگرانه شورای نگهبان بود که مشخص کرد دغدغه سران فتنه اساسا انتخابات نیست و آنها با اصل نظام مشکل دارند؛ مسألهای که آیتالله جنتی درباره آن میگوید: «بر سر این عوامل منت گذاشته شده است. اگر بنا به محاکمه اینها بود هیچ قاضی عادل و آگاهی جزء حکم اعدام برای آنها صادر نمیکرد؛ در هیچ کشوری با افرادی که در مقابل نظام میایستند (نه در مقابل رئیسجمهور یا وزیر یا قاضی، بلکه در مقابل نظام ایستادند) این گونه رفتار نمیشود. بنابراین منت سرشان گذاشتند و به هر دلیل که هر اسمی رویش بگذارند از جمله به دلیل لطف و مهربانی اسلامی تخفیف قائل شدند، والا هر جای دیگر اینها را درجا اعدام میکردند. زمانی که ما در دادگاه انقلاب فعالیت میکردیم، بعضی را شک میکردیم که باید اعدام کنیم یا نه. امام (ره) میفرمودند در خصوص کسی که جرم او مسلم است نباید معطلش کرد؛ زمانی که موسولینی را به دادگاه آوردند قاضی پرسید اسمت چیست؟ جواب که داد دستور اعدام او را صادر کردند، چراکه جرم وی مسلم بود؛ تنها نیاز به شناسایی بود که فرد را اشتباهی نیاورده باشند. نظر امام این گونه بود. این گونه باید همان موقع اعدام میشدند اما نشدند.»
چند سال بعد آیتالله جنتی در یک برنامه تلویزیونی، مطالب جالبی درباره تأیید صلاحیت میرحسین موسوی و مهدی کروبی بیان کرد. وی در پاسخ به این سوال که «با توجه به فتنه بزرگ ۸۸ آیا شده مردم از شما بپرسند دو نفری که از شورای نگهبان تایید شدند و عامل فتنه بودند به چه دلیل تایید شدند؟» این گونه توضیح داد:
«من اینجا بحث زیادی دارم. این افراد به اتفاق آرا تأیید نشدند و اختلاف رأی وجود داشت. تأیید این فرد بر اساس اکثریت رأی بود؛ اتفاق نبود بلکه اکثریت بود. همان موقع نیز عدهای نظر مخالف داشتند، منتهی اکثریت رأی دادند. دوم این که مبنای رأی اکثریت این بود که از این افراد سابقهای آنچنانی نداشتیم. مسائلی که بعد پیش آمد قبلاً سابقه این چنینی نبود که دلیل بر رد صلاحیت باشد. زمان آقای موسوی و کروبی سوابقی که از آنها سلب صلاحیت کند و نشان بدهد که شرایط موجود در قانون اساسی را ندارند، ما نداشتیم. طبیعی است این افراد مانند بقیه تأیید شوند. برخی مسائلی در جنبه کار وجود داشت که نمیخواهم متعرض شوم. به هر حال این اتفاقات بعد آمد و بعد هم ما ناراحت شدیم که چرا اینها را تأیید کردیم، اما نمیتوانستیم تأیید هم نکنیم. اگر تأیید نمیکردیم خود اینها و دیگران اعتراض میکردند که به چه دلیلی اینها را تأیید نکردید، در حالی که شرایط موجود در قانون اساسی را دارا بودند. به اعتراض آنها نمیتوانستیم جواب روشنی بدهیم.»
مقابله با رأس فتنه
انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ نیز یکی دیگر تابلوهای افتخارآمیز فعالیت شیخ احمد جنتی است؛ انتخاباتی که به دلیل سابقه تاریک فتنه ۸۸ در شرایطی خاص و حواشی فراوان برگزار شد. برخی حواشی، ۲ سال پایانی دولت دهم را به شدت مبهم کرده بود و کاندیداتوری جنجالی اسفندیار رحیممشایی در حضور رئیسجمهور، تعجب همگان را به همراه داشت. حضور اکبر هاشمیرفسنجانی -که از او به عنوان پدر اصلی فتنه نام برده میشد- و ثبتنام برای شرکت در رقابت انتخابات ریاست جمهوری نیز یکی دیگر از رویدادهایی بود که رنگ و بویی خاص به سال ۹۲ داد. با این حال، باز هم این شورای نگهبان و آیتالله جنتی بود که مقتدرانه وارد میدان شدند و بر اساس وظایف قانونی خود، شائبه هرگونه رویکرد سیاسی را از دامان شورای نگهبان زدوده و حکم به ردصلاحیت هر دو نفر دادند. این حکم اگرچه جوسازیهای رسانهای را علیه وی به دنبال داشت اما نهایتاً مانند آبی بر آتش، فضای انتخابات ریاستجمهوری را به حالت عادی برگرداند و زمینهساز شکلگیری یک رقابت سیاسی مانند سایر انتخاباتها شد.
آیتالله جنتی البته عیارها و معیارهای شورای نگهبان در خصوص نامزدهای انتخاباتی را بیان میکرد. بطور مثال در نماز جمعه روز ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ وی در خصوص انتخابات ریاستجمهوری گفت: «انتخابات ریاستجمهوری انتخاب فردی است که آبرو، زندگی، معاش، رفاه و همه چیز مردم به وی بستگی دارد و حتی با وجود این که مجلس قانون را تصویب میکند فردی که رئیسجمهور شود، اگر قانون را نخواهد آن را زیرپا میگذارد.»
آیتالله جنتی با اشاره به شروطی که برای داوطلبان ریاست جمهوری در اصل ۱۱۵ قانون اساسی آمده است، خاطر نشان کرد: «در این بند از قانون اساسی به ایمان، تقوا، حسن سابقه، مدیر و مدبر بودن اشاره شده است. کسانی ثبتنام کردهاند که خود شما میدانید چه کارهاند و حرفهای بعضی از آنها شبیه جوک و خندهدار است… ایمان به خدا، انقلاب، امام، مردم و مقاومت از این شاخصهاست و فردی که رئیسجمهور میشود باید در مقابل دشمنان شجاع باشد و فسادستیزی نیز در وجود او باشد و کسی که در این منصب قرار میگیرد در کابینه و مدیرانش از اهل فساد استفاده نکند و اگر فسادی وجود داشت با آن مبارزه کند. رئیسجمهور باید عدالتخواه باشد و با تبعیض مبارزه کند… یکی دیگر از صفاتی که رئیسجمهور باید داشته باشد این است که باید سادهزیست باشد و سادهزیستی در تمام شئون زندگیش از جمله مسکن و ماشینش نمود داشته باشد. نمیشود کسی که با بنز برود و بیاید، چرا که آنها درد مردم را نمیفهمند، معنای گرسنگی را متوجه نمیشوند.»
وی همچنین در خطبههای دیگری که در دیماه ۱۳۹۱ در نماز جمعه تهران ایراد کرد، بدون نام بردن از هاشمی، به مسأله «انتخابات آزاد» که از جانب او طرح میشد و قرار بود نقش شائبه تقلب سال ۸۸ را بازسازی کند پرداخت و گفت: «شکستخوردههای سیاسی این روزها صحبت از انتخابات آزاد میکنند و یکی از آنها که از همه گردنکلفتتر است، مدتها قبل، این موضوع را مطرح کرده و بقیه هم پشت سر او این خط را دنبال کردند. در خارج هم منافقین و سلطنتطلبها این حرف را میزنند و اعتقاد دارند که با انتخابات آزاد میتوانند انقلاب اسلامی را براندازند… کسانی که خود را مرد سیاست میدانند و نقش بالایی در حکومت داشتند آیا خجالت نمیکشند که حرف دشمنان خارجی نظام را میزنند و حرف بیگانگان را تکرار میکنند؟ شکر خدا مردم ما مردمی بابصیرت هستند و حرکتهای شما را دیدهاند و هم شما را و هم رؤسا و لیدران فتنه را شناختهاندو میدانند در چه خطی حرکت میکنید. لذا شما باید از مردم خجالت بکشید… حالا بعد از گذشتن از فتنه ۸۸ و بعد از بلوایی که فتنهگران به پا کردند مدعی شده و به میدان آمدند و صحبت از انتخابات آزاد میکنند و میگویند باید انتخابات آزاد باشد تا ما هم بتوانیم بیاییم. حالا بعد از فتنهگری منتظر جایزه گرفتن هم هستند.»
آیتالله به روایت تاریخ
احمد جنتی در سوم اسفندماه سال ۱۳۰۵ در روستای لادان از بلوک ماربین واقع در سهکیلومتری غرب اصفهان متولد شد. پدرش ملاهاشم لادانی از روحانیون بنام منطقه خود بود. شیخ احمد تنها فرزند خانواده بود اما با این حال خانواده او با مشکلات عدیده مالی مواجه بودند و زندگی به سختی میگذشت.
در زادگاه او مدرسهای وجود نداشت، اینچنین بود که به مکتبخانه رفت و خود، اندکی از دروس جدید را خواند و بعدها در قم، مقداری زبانانگلیسی فراگرفت. او دوره ادبیات عرب و مقدمات سطح را تا سال ۱۳۲۴ در حوزه علمیه اصفهان خواند. دوران نوجوانی او با اختناق رضاخانیهمراه بود. او درباره آن دوران میگوید: «حدود ۱۵ سال از عمرم را در زمان اختناق رضاخانی گذراندم، زمانی که لباس روحانی ممنوع شد و حتی لباسهای سنتی و عمامهها را برمیداشتند، کلاههای نمدی را پاره میکردند، به قبا و عبا ایراد میگرفتند، کت و شلوار تا حدی اجباری شده بود، مخصوصاً برای کارکنان دولت، کشف حجاب اجباری بود. حتی در روستای ما زنان جرأت نداشتند با آن چادرهای محلی ضخیم به نام چاپپ بیرون بیایند… مدارس دینی بعضی تعطیل و بعضی تبدیل به دبستان و امثال آن شده بود، بعضی طلاب و روحانیون برای همین، تغییر هویت دادند و بعضی به عسرت گذراندند، مجالس روضه تعطیل شده بود، اندکی هم که مانده بودند احساس حقارت میکردند، امیدی به آینده نداشتند، مساجد خلوت شده بود؛ غرب کعبه آمال شده بود، پیشرفتهای علمی و صنعتی همه مردم را با احساس حقارت و غربزدگی مواجه کرده بود. روزی را هم دیدم که نیروهای متفقین در شهر اصفهان کنترل شهر را به عهده گرفته بودند و سر چهارراهها ایستاده بودند، هزار شکر که آن دوران و دوران پس از آن گذشت.»
او پس از تکمیل مقدمات و طی کردن برخی از دروس سطح، به حوزه علمیه قم رفت. با ورود به قم به تکمیل دروس دوره سطح پرداخت و در درس خارج بزرگانی همچون آیتاللهالعظمی بروجردی، آیتاللهالعظمی گلپایگانی و امام خمینی(ره) شرکت میکرد. آیتالله جنتی در دورانتحصیل خود با افرادی چون شهید سعیدی، شیخ محسن حرمپناهی، شهید مفتح، سیدکرامتالله ملکحسینی، شیخ ابوالقاسم خزعلی و شیخ محمدعلی موحدی کرمانی به مباحثه درس میپرداخت و با بزرگانی چون شهید بهشتی، شهید قدوسی، آیتالله مصباح یزدی، آیتالله سبحانی، آیتالله مشکینی و آیتالله امینی هم رابطه دوستانه و مصاحبت داشت.
آیتالله جنتی پس از پایان تحصیلات به مدت چهارده سال در مدرسه علمیه حقانی به تدریس دروس دوره مقدمات و سطح پرداخت و برخی از کتب حدیث از جمله «اثبات الهدایه»، «ایقاظ الهجعه»، «تحف العقول» و «المواعظ العددیه» را ترجمه کرد. او در کنار فعالیتهای علمی حضور پررنگی هم در فعالیتهای سیاسی داشت. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در بسیاری از سخنرانیها، اجتماعات عمومی و جلسات خصوصی به افشای رژیم پهلوی پرداخت. برنامهریزی هماهنگ برای برپایی راهپیماییها، نوشتن اعلامیهها و ارتباط با دیگر مراکز مرتبط با نهضت امام خمینی از دیگر فعالیتهای او به شمار میآمد.
او سه بار به زندان رفت و مجموعاً سه ماه زندانی شد و یک بار هم دستگیر و به مدت سه سال به اسدآباد همدان تبعید شد. فعالیتهای سیاسی او پس از انقلاب با قبول مسئولیتهای گوناگون در نظام تازه ادامه یافت. نخستین مسئولیت آیتالله جنتی پس از پیروزی انقلاب، قضاوت در دادگاههای انقلاب در استانهای خوزستان و تهران بود که با حکم امام خمینی صورت گرفت. از مسئولیتهای مهم آیتالله جنتی در سالهای بعد عضویت در شورای نگهبان قانون اساسی بود. او در طول عمر ۳۲ ساله این نهاد تا به امروز به عنوان عضو فقیه و دبیر این شورا به فعالیت مشغول بوده است.
دبیری شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، ریاست سازمان تبلیغات اسلامی، نمایندگی امام و رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، عضویت در شورای نگهبان قانون اساسی با حکم امام و رهبری، دبیری شورای نگهبان قانون اساسی، امامت جمعه موقت قم، کرمانشاه و تهران، عضویت در شورای پشتیبانی جنگ، مدیریت در دادگاههای انقلاب اسلامی، نمایندگی مجلس خبرگان در دوره اول و دوم از استان خوزستان و در دوره سوم از استان تهران، عضویت در هیأت تحقیق مجلس خبرگان، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضویت در شورای بازنگریقانون اساسی، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی با حکم رهبری، عضویت در شورای عالی تبلیغات خارجی با حکم رهبری، مسئولیت ستاد احیای امربهمعروف و نهیازمنکر، عضویت در کمیسیون صداوسیما به عنوان نایبرئیس از دیگر مسئولیتهای او در سالهای پس از انقلاب اسلامی است.
برچسب ها :احمد جنتی ، ججین ، مثلث جیم ، مجلس خبرگان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰