اشنایی با ۱۵ کتاب مختلف
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتابهای مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتابها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.
راستی چرا؟ چرا در لابه لای حوادث، رخدادها و مناسبتهای ایام مختلف سال، «کتاب و کتاب خوانی» به اندازه یک ستون از کل روزنامههای یک سال ارزش ندارد؟ شاید یکی از دلایلی که آمار کتاب خوانی مردم ما در مقایسه با میانگین جهانی بسیار پایین است، کوتاهی و کم کاری رسانههای ماست. رسانه هایی که در امر آموزش همگانی نقش مهم و مسئولیت بزرگی را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیهای دوست داشتنی بود و یادمان داده اند که بهترین دوست است! اما این کلام تنها در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی کسی از ما درباره کتاب پرسید جملهای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم؛ و واقعیت این است که همه ما در حق این «دوست» کوتاهی کرده ایم، و هرچه میگذرد به جای آنکه کوتاهیهای گذشتهی خود را جبران کنیم، بیشتر و بیشتر او را میرنجانیم.
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتابهای مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتابها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349215_355.jpg)
۲_ معادل گروه غیراجتماعی و شورشی و ساختارشکن رپ در جامعه ما اتفاقاً انصار هستند. کسانی که نسبت به قوانین بیاعتنا هستند، قیافهشان را عوض کردهاند، موقعیت کنونی را برنمیتابند و سعی میکنند جلوش موضع بگیرند. همانجور که رپ امریکایی اعتراض میکند به تمدنش که نتوانستید با شعار دموکراسی، زندگی آزاد برای ما بسازید، انصار ایرانی نیز معترض است به تمدن نوپایش که نتوانسته با شعار دین برایش زندگی دینی بسازد. این دو به جد معادلند؛ در هنجارگریزی اجتماعی، در ظاهر متفاوت، در بیاعتنایی به قانون، در سلامت نفس و در احتمال طعمه سیاسی شدنشان…
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349216_560.jpg)
۳_ در آن هنگام سی تا چهل آسیاب بادی در آن دشت دیدند و همین که چشم دن کیشوت به آنها افتاد به مهتر گفت: بخت بهتر از آن چه خواست ماست کارها را به راه میکند. تماشا کن سانکو همین اینک در برابر ما سی دیو بی قواره قد علم کرده اند و من در نظر دارم با همه ی ایشان نبرد کنم و هر چندتن که باشند همه را به درک بفرستم. با غنیمتی که از آنان به چنگ خواهیم آورد کم کم غنی خواهیم شد. چه این خود جنگی بر حق است و پاک کردن جهان از لوث وجود این دودمان کثیف در پیشگاه خدای تعالی عبادتی عظیم محسوب خواهد شد. «سانکو پانزا پرسید:» کدام دیو؟ «ارباب اش جواب داد:» همانها که تو آنجا با بازوان بلندشان میبینی، چون در میان ایشان دیوانی هست که طول بازوان شان تقریبا به دو فرسنگ میرسد. «سانکو در جواب گفت:» احتیاط کنید ارباب، آنچه مااز دور میبینیم دیوان نیستند بلکه آسیابهای بادی هستند و آنچه به نظر ما بازو مینماید پرههای آسیاب است که چون از وزش باد به حرکت درآید سنگ آسیاب را هم با خود میگرداند…”
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349217_686.jpg)
۴_ زن های سرزمین من توسط پدران خود نادیده گرفته می شوند ، توسط برادران به باد سرزنش و اهانت گرفته می شوند و مورد سوء استفادهء همسرانشان قرار می گیرند.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349218_199.jpg)
۵_ رهبران انسانی که خصلتا نسبت به زیردستان بی فاصله ی خویش خشک و بی لبخند هستند وقتی با زیردستان دون پایه ی خود تماس شخصی برقرار کنند غالبا قیافه ای متواضع و دوستانه به خود می گیرند. در مقابل این زیردستان سیمایی افراطی از ادب، لبخند، دست تکان دادن و دست فشردن های پایان ناپذیر و حتی نوازش کودکانه ارائه می دهند، اما به محض اینکه دور شوند لبخندها رنگ می بازد و باز در دل دنیای بی رحم قدرتشان ناپدید می گردد.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349219_889.jpg)
۶_ اگر کسی از دیگری به نیکی یاد کند، آن خیر و نیکی، به وی باز میگردد..
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349220_644.jpg)
۷_ برای یک فرد انسانی و همچنین برای یک جامعهی انسانی، فاجعه وقتی به اوج خود میرسد که احساس کند هیچ نقشی در پیشبرد، تحول و دگرگونی سرنوشت خود ندارد.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349221_823.jpg)
۸_ همه بشریت در جستجوی حقیقت، عدالت و زیبایی است. ما در جستجویی ابدی برای حقیقت هستیم، چون تنها دروغ هایی را که در ذهن خود ذخیره کرده ایم، باور داریم. در جستجوی عدالت هستیم، چون در نظام اعتقادی ای که داریم، جایی برای عدالت وجود ندارد. در جستجوی زیبایی هستیم، چون هر چقدر هم یک نفر زیبا باشد، ما به وجود زیبایی در دیگری باور نداریم. ما به جستجو ادامه می دهیم، در حالی که همه چیز در درون ما جا دارد.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349222_226.jpg)
۹_ صبح زمانی مناسب است هم برای فعالیتِ ذهنی، هم بدنی، زیرا صبح جوانیِ روز است: همه چیز شاداب، تازه و آسان است، احساس نیرومندی میکنیم و همهٔ قابلیت هایمان کاملاً در دسترس هستند. صبح را نباید با خواب طولانی یا مشغولیتها و گفتگوهای بی ارزش تلف کرد بلکه باید به منزلهٔ جوهر زندگی به آن نگریست و آن را تا اندازهای مقدّس داشت… هربار که از خواب بیدار میشویم و برمیخیزیم، تولدی کوچک است و هر صبحِ پُرطراوت به منزلهٔ جوانیِ کوتاهی است.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349223_715.jpg)
۱۰_ رودخانه به بی نظمی و جوش و خروش آب عادت دارد.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349224_181.jpg)
۱۱_ گفت که من یک جورهایی عجیب و غریب هستم. شاید هم برای همین از من خوشش می آید و عاشقم شده و البته شاید یک روز به همین دلیل از من متنفر شود. دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست. دروغ گفتن، گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به زبان آوردن چیزی بیش از آنی است که واقعا احساس میکند. ما همه مان هر روز این کار را میکنیم تا زندگی را ساده تر کند. لذت واداشتن آدم ها که به حرفت گوش کنند، خیلی دوام ندارد.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349225_395.jpg)
۱۲_ در این دنیا، همه چیز دست خود آدم است، حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349226_974.jpg)
۱۳_ می گویند وقتی آدم سقوط می کند، مغزش سریع تر کار می کند، جوری که میتواند در کسری از ثانیه به هزار چیز فکر کند. از وقتی ”اوه” چارپایه را از زیر پایش کنار زد تا لحظه ای که سقوط کرد و با یک صدای وحشتناک کف زمین ولو شد، توانست به خیلی چیزها فکر کند. حالا بی دفاع به پشت دراز کشیده و مدت مدیدی به قلابش نگاه می کند که مانند صخره ای که در مقابل امواج سهمگین مقاومت می کند، به سقف چسبیده است. سپس با انزجار به طنابی نگاه می کند که از وسط دو نیم شده است. با خودش فکر می کند عجب جامعه ای ! این ها حتی نمی توانند یک طناب درست و حسابی تولید کنند. در حالی که سعی می کند پاهایش را از هم باز کند، بی صدا لعنت می فرستد. چه طور ممکن است که تولید یک طناب تا این حد با شکست مواجه شود،چه طور؟
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349227_637.jpg)
۱۴_ محبوبم! در تابستان بوی بهار میرسد. بوی گلهای ایرانی و اینجا چه رونقی دارد شادیهمهی این روزها چشیدنی است. جشن تولد آفتاب است و انگورها در حال شیرین شدناند.
![پاراگراف کتاب (129) پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349228_570.jpg)
۱۵_ هیچ چیز به اندازهیِ غم مشترک، آدمها را به این سرعت و سهولت، گرچه اغلب به گونهای کاذب و فریبنده، به هم نزدیک نمیکند.
![اشنایی با 15 کتاب مختلف 1 پایگاه خبری ججین پاراگراف کتاب (129)](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1396/5/16/1349229_898.jpg)
برچسب ها :کتاب،ججین، تفکر،نویسنده
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰