زنان دوره قاجار به روایت سفیر آلمان

 

 

مردان ایران طبق قانون شرع اجازه دارند چهار زن عقدی و تعداد متعددی نیز به‌عنوان صیغه داشته باشند. عقد ازدواج دائم با چهار زن برای تمام مدت عمر است مگر آنکه مرد، زن را طلاق دهد. ولی از حق داشتن چند زن و تشکیل حرمسرا در ایران فقط پولداران و ثروتمندان استفاده می‌کنند. درترکیه و ممالک عربی نیز وضع به همین ترتیب است و مردان طبقات کمدرآمد و متوسط فقط به یک زن اکتفا می‌کنند زیرا نگهداری زنان متعدد و تشکیل حرمسرا متضمن تحمل هزینه و خرج زیاد است که فقط پولداران از عهده آن برمی‌آیند.زنان ایرانی از موقعیت بهتر و برتری از زنان ترکیه برخوردارند. آنها سواد خواندن و نوشتن دارند و می‌توانند قرآن بخوانند؛ حتی زنانی یافت می‌شوند که در ادبیات و علوم، تحصیلات عالیه دارند، با ادبیاتکشور خود آشنا هستند و شعر هم می‌گویند. حال آنکه در میان زنان ترکیه هرگز چنین افرادی پیدا نمی‌شود.

مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، از جمله زنانی است که علاقه زیادی به شعر و ادبیات دارد و ظاهرا دارای طبع شعر نیز هست. اکنون چند سال است که هنرمندان ایرانی به فرمان ناصرالدین‌شاه مشغول کشیدن مینیاتورهایی برای کتاب هزارویک‌شب هستند که از کارهای دیگری که در این مورد شده است،  نفیس‌تر هستند و این کتاب توأم با مینیاتورها را که فوق‌العاده پر ارزش است، ناصرالدین‌شاه می‌خواهد به‌عنوان هدیه به مادر خود بدهد. در حرمسرای ایرانی‌ها گرچه زنان خام و بیسواد زیادند ولی در میان آنها همان‌طوری‌که ذکر شد زنان متفکر و دانشمندی هم پیدا می‌شوند که دلیل بر آن هستند که زن ایرانی دارای استعداد فوق‌العاده‌ای است. زنان گرچه در حرمسرا ارتباطی با خارج ندارند و نیمه‌زندانی هستند ولی هر وقت که بخواهند می‌توانند به عناوین مختلف از آنجا خارج شوند و اگر احیانا تبهکار باشند، مرتکب کارهای خلاف هم بشوند. به تربیت کودکان در خانواده زیاد توجه نمی‌شود و وقتی که بچه‌ها توانستند با پای خود راه بروند آنها را به‌حال خود رها می‌کنند و اگر تمکن مالی داشته باشند برای آنها معلم سرخانه می‌آورند وگرنه او را به مکتب‌خانه می‌فرستند و دیگر به کار او کاری ندارند.

ازدواج در میان طبقات بالای کشور یک امر مصلحتی است، غالبا مردان مجبور می‌شوند با زنانی ازدواج کنند که هرگز آنها را یک نظر هم ندیده‌اند و علاقه‌ای هم به زندگی با آنان نمی‌توانند داشته باشند. هنگام اقامت در تهران با مردی از خانواده‌ای محترم که شغل حساسی هم داشت آشنا شدم، این مرد را با آنکه زن و چند کودک داشت، مقامات بالا مجبور کرده بودند با زنی از خانواده قاجار ازدواج کند و همسر قبلی خود را هم به خاطر همسر جدید به یکی از شهرستان‌های دوردست تبعید کند، درحالی‌که او را به‌مراتب بیش از همسر جدید خود دوست داشت و به‌طوری که قبلا ذکر شد زنان حرمسرا به عناوین مختلف می‌توانند از خانه خارج شوند. این بهانه‌های خروج عبارتند از دید و بازدید دوستان و خویشان، رفتن به حمام (زیرا در غالب خانه‌ها حمام سرخانه وجود ندارد)، رفتن به زیارت امامزاده‌های نزدیک و مسافرت‌های کوتاه به اطراف. این مسافرت‌ها غالبا با اسب انجام می‌شود و این زنان با آنکه در حجاب کامل هستند و خود را در چادر پیچیده‌اند با مهارت و چابکی زیاد روی زین اسب نشسته، دهانه آن را به دست می‌گیرند و به تاخت می‌روند. در مسافرت‌های طولانی از کجاوه استفاده می‌کنند و کجاوه، دو محفظه صندوق مانند است که در دو طرف قاطر یا اسب می‌گذارند و زنان به حالت چمباتمه می‌توانند در آن بنشینند و در این وضع ناراحت هر روزه چندین ساعت باقی بمانند…».

«بارون پیشون» سفیر فرانسه در تهران تنها دیپلماتی است که با خانواده خود از کشورش به ایران آمده  است و اینک با زن و فرزندانش در تهران دوران ماموریت سه ساله خود را می‌گذراند. خانواده پیشون تنها محفل خانوادگی است که اروپایی‌های مقیم تهران که گرفتار غربت شده‌اند، می‌توانند به آن پناه ببرند و با دیدن یک زندگی صددرصد اروپایی، برای ساعاتی چند اقامت خود را در آسیا فراموش کنند. خاصه آنکه آقای پیشون و مخصوصا خانم او فوق‌العاده مهربان و میهمان نواز هستند و از خارجیان مقیم تهران با صمیمیت ویژه‌ای پذیرایی می‌کنند.

منبع: دکتر هینریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهندس محمدحسین کردبچه، تهران: انتشارات اطلاعات،۱۳۸۹ صص۲۰۵-۲۰۰.